امروز مقالهای خوندم در مورد مبهم نویسی در ادبیات نوین ایران. بسی احساس کردم حرف دلم رو میزنه. چون این فقط محدود به کتابها نیست و الان هر کس خیلی میخواد ادای روشنفکری دربیاره میاد یک وبلاگ میزنه و حسابی مبهم حرف میزنه. مشکوک بازی و از این حرفا. جوری که آدم از هر مطلب دههزار برداشت میتونه بکنه.
نکتهای که نویسنده اشاره کرده بود این بود که این نویسندگان در راه سنتشکنی و اعتراض به وضع موجود - که عامل بوجود آورنده این سبک هستند – ادبیات رو قربانی میکنند و «مي پرسم نويسندگان ما و از جمله خود من تا چه حد از آن مايه فكري و استعداد و ذوق و تسلط بر زبان برخورداريم كه بتوانيم بر دستور زبان فارسي بشوريم و بر فرض كه از آن مايه فكري و آن حد از تسلط برخوردار باشيم...»
درست یا غلطش گردن خودشون.
کسی این کتاب «من ببر نیستم...» رو خونده؟