زندگی شبیه یک پلکانه با پله‌های بلند و کوتاه. هر پله‌ای را که بالا می‌روی پله‌های دیگری در انتظارت است. هر از گاهی پله‌ای آنقدر بلند به نظرت می‌آید که خیال می‌کنی اگر این یکی را هم رد کنی تمام است و بقیه راه هموار. وقتی از آن پله گذشتی خنده‌ات می‌گیرد که این بود پله بلند تسخیر ناپذیر.
هر از گاهی از پله‌ای نمی‌توانی بالا بروی. مجبور می‌شوی همان جا منتظر بمانی. آنقدر که زمان حرکت فرا برسد. آنگاه که زمانش رسید همه چیز بگونه‌ای مهیا می‌شود و می‌فهمی نوبت توست. و بالا می‌روی.
هر از گاهی فکر می‌کنی که نفع این همه پله چیست و بهتر که نبودند. غافل از اینکه همین پله‌ها هستند که به تو چیزی را می‌دهند که برای بقایت لازم است. هدف
«بشتابید به سوی آرزوهایتان...»



صفحه‌ی اول