مؤسسههای خصوصی هم چیزهای بسیار جالبی هستند. اول که شروع به کار میکنند هر روز زودتر از همه مدیر سر کار میآید و سخت کار میکند و با هزار جان کندن شرکت یا مؤسسه را سرپا نگه داشته و اگر یه کم هم زبر و زرنگ باشه بعد از چند سال موفق شده و حسابی از لحاظ مالی پیشرفت میکنه. بعد از این آرام آرام سر و کله قوانین ادارات دولتی پیدا میشه. پاداش و اضافهکارهای صوری و هزار چیز دیگری که 5 سال قبل همان مدیر ایراد اصلی سیستم میدونست و اعتقاد داشت علت عدم جوابدهی بوروکراسی در کارهای کشوری همین قوانین دست و پاگیر و بیربط است. این سیر ادامه میکنه تا جایی که وقتی وارد دفتر شرکت (همان مؤسسه فینگیلی سابق که حالا بند و بساط شاهانه به هم زده) میشی دقیقاً احساس میکنی وارد یک اداره دولتی شدی. از دربان و تابلوهای مشوق به کار گرفته تا ساعات کار که مثلاً ما پنجشنبهها تا ساعت 12 کار میکنیم.
نتیجه اینکه ما امروز مقادیری پشت درهای بسته ماندیم که دیر آمدهاید.