با آغوش باز به پیشواز سکوت می‌روم، در آغوش می‌فشارمش و یک کلید سل در جیبش می‌گذارم، ضربه‌ای بر پشتش می‌زنم و با هم وارد ویلا می‌شویم.



صفحه‌ی اول