میخواهم برای احقاق حقوق پایمال شده جمعیت شوفاژهای زنگ زده،
برای اعتراض به دور ریخته شدن پشهبندهای سوراخ،
برای نابودی تمامی ذرات گرد و غبار شناور در هوا،
برای زدن مشت محکمی به دهان همهی زرافههای یکچشم،
برای جمعآوری تمام تارهای به زمین ریخته شدهی قلمموهای نقاشان،
برای پایان دادن به رنگآمیزی سفید و سیاه جداول کنار خیابان،
و برای ...
بهپا خیزم.
تو مپندار که خاموشی من،
هست برهان فراموشی من.
من اگر برخیزم،
تو اگر برخیزی،
همه بر می خیزند.
در شهر های بزرگ
چه سرو های بلندی
چه روحهای ساده
و
معصومی هست.