من مستقر شدم. بگویید زندگی به روال عادی خود بازگردد.


نظرات:

کجا مستقر بشیم !!!روال عادی همون روزهایی بود که هیچوقت بر نمی گرده روزهایی که نمی دونستم از همه ی اون زمزمه ها چند تا بیشتر رو با خودم نمی یارم که این روزها اگه زمزمه کنه چاشنیش یه نفس عمیق و داستان شعری که می گفت :" یک با یک برابر نیست .. "می گفت "نفس کز گر مگاه سینه می اید برون ابری شود تاریک چو دیوار ایستد در پیش چشمانت ..." که می گفت" اکنون منم زنی تنها در استانه ی فصلی سرد" همونی که می گفت"زنده های امروزی چیزی به جز تفاله ی یک مرده نیستند .." که می گفت" ادمیت مرد گر چه ادم زنده بود .. " که می گفت" دهانت را مي بويند مبادا گفته باشی دوستت دارم " می گفت: "دیرست گالیا در گوش من فسانه ی دلدادگی مخوان دیگر ز من ترانه ی شوریدگی مخواه دیرست گالیا به ره افتاد کاروان ..."



صفحه‌ی اول