ده بيست سال قبل ديدند آن تصادفي که تمام مهندسين از آن اجتناب ميکردند در حقيقت منشأ همان هوشمندي است که سالها بود در جستجويش بودند. تأسف خوردند که باز از همان سوراخ گزيده شده بودند؛ چه طبيعت يکبار هم با اثبات کارآمدي سيستمهاي غيرخطي بر ايشان ثابت کرده بود با سرپيچي از قوانين طبيعت ره به خطا بردهاند. آمدند و در پيچيدهترين مسايل که در حل آن مانده بودند اسانس تصادف را اضافه کردند و از پس آنان نيز برآمدند. بعد ديدند که طبيعت با همان تصادف، تکامل را سرعت ميبخشد؛ رفتند و آن را نيز بکار بردند و به نام خود نوشتندش. حال باز شروع گرفتهاند به خردهگيري از طبيعت، به عدم ثباتش، به خطاهايش. طبيعت هم خونسرد منتظر روزي است که باز به اشتباه خود پي برند، پشيمان در مقابلش زانو زنند تا باز گوشهاي از تجربياتش را برايشان بازگو کند.