منتظر آمدن چمدان بودم. نیمی از مسافران چنان با ولع سیگار میکشیدند که انگار این محرومیت یکساعته سیگار در طیاره عملی غیر انسانی است. بقیه هم با موبایل حرف میزدند که خبر دهند سالم رسیدهاند؛ طیارههای سالم و قبراق و درپیت ما. به آقایی که کنارم ایستاده بود و نگران از همسرش میپرسید علی جواهری پیدا شد یا نه گفتند که خودکشی کرده است؛ سکوت کرد، چند ثانیهای به کفشهایش نگاه کرد و از کنار ریل دور شد، انگار به کل فراموش کرده بود چه میکند، کجاست و منتظر چیست.
نمیدانم علی جواهری کیست ولی بهت و درماندگی آن مرد به این زودیها از خاطرم محو نخواهد شد.