عصر برای مراسم اهدای جوایز ادبی یلدا رفتم تالار فرهنگ. رمان «نام‌ها و سایه‌ها» در بخش رمان اول شد و در بخش داستان کوتاه هچ کس را لایق جایزه ندیده بودند. جزئیات را لابد فردا روزنامه‌ها می‌نویسند.
مدت‌ها بود کنجکاو بودم فارسی تاجیکی بشنوم و ببینم چقدر به فارسی ما و افغانی شباهت دارد، برای همین پیغام صوتی برنده قسمت تاجیکی مسابقه یلدا برایم بسیار جالب بود. دیگر اینکه دیدن محمود دولت‌آبادی نصیب شد؛ بسیار سریع راه می‌رفت، سریع و محکم حرف می‌زد و بسیار جدی به نظر می‌رسید. بعد از اهدای جایزه‌ای که به عهده‌اش گذاشته بودند از سن پایین آمد و سریع تالار را ترک کرد.
جماعتی هم که آمده بودند نسبتاً خوش‌پوش بودند، بعضی کراواتی. از دیدن هم خوشحال می‌شدند، یکدیگر را در آغوش می‌کشیدند، یاد ایام قدیم می‌کردند و استعداد‌ها و کتاب‌های جدیدی که تازه کشف کرده بودند به هم معرفی‌ می‌کردند.
فرهیخته شبی بود آقا.



صفحه‌ی اول