از کنار تابلوهای زیادی گذشتم.
از کنار تابلویی که بجای «شهر شهیدپرور» نوشته بودند «شهر عالمپرور»،
از کنار تابلوی «پل در دست تعمیر»ی که پنج سالی است هر بار همانجا میبینمش،
از کنار تابلوی «در تونل چراغها را روشن کنید» که شوق کودکیم برای تونل را به یادم میآورد،
از کنار تابلوی «حداکثر سرعت مجاز شصت کیلومتر» که از مترسک هم کم خاصیتترند،
از کنار تابلویی که چشم بسته غیب میگفت «هنگام بارندگی جاده لفزنده است»،
از کنار تمامشان گذشتم و به خانه برگشتم.