- می‌نوشی که فراموش‌اش کنی؟
- نه، می‌نوشم که همه‌چیز را به یاد بیاورم؛ همه‌چیز آن‌روز را، جای تک‌تک شاخه خشک‌ها را، ابرهای ردیف ردیف آسمان را، لبخندش را که لحظه‌ای از لبانش کنار نمی‌رفت...



صفحه‌ی اول