وارد اتاق شد. لباسهایی پوشیده بود که فکر میکرد معرف طرز تفکرش بودند و میتوانستند مکمل حرکات رقصش باشند. دست رئیس ژوری رفت روی زنگ که سه دقیقه را شروع کند. حالت فیگور آغازین را گرفت و نفس عمیق کشید، آماده بود.
دوست عزيز ميداني دوالگو وجود دارد: ( عمل/تئوري/عمل:پراگماتيسم) و ( تئوري/عمل/تئوري :پراكسيس)...حالا وقت كدامشان است؟از خواندن نوشته هايت لذت مي برم.
ممنون كه سر زدي و وثل اينكه قرارم هست بزني من روزاي آخري كه مي نويسم خيلي .............
///لام ... در مورد مطلبت كه فكر كنم خيلي با كلاس بود ! من از اين چيزا سر رشته ندارم و كلا همشون رو با يه چشم عالي مي بينم :دي ! اما در مورد فقط معينت ! اگر مطمئني تا اطلاع ثانويش رو وردار اگر شك داري اصلا نزار !
دوست من ... از نوشته هایت لذت می برم. شاید بیش از اینکه به وبلاگ خودم سر بزنم به دوستانی چون تو سر میزنم و چیز یاد می گیرم. ولی می خواستم بیایی و یکی از نظرات یک هموطن را بخوانی که فکر کنم بعد از نظر جنابعالی نوشته شده. احتمالا از از تعجب شاخ در می آورید. چرا که جناب مهرپویا تاریخ ایران را دچار شک و تردید کرده اند.