قاصدک آزاد است، سوار بر نسیم به هر کوچه که بخواهد پرواز میکند، بی هیچ قید و بندی، آزاد و راحت...
قاصدک تنها است، تندبادها بلندش میکنند و از خرابهای به ویرانهای میکشانند، بی هیچ پرسش و دلیلی، تنها و آواره...
قاصدك شكننده است حتي در ميان دستان كودكي كه آرزوهايش را در گوشش زمزمه ميكند
حالا قاصدك بودن خوبه يا بده؟
قاصدک باشی و يادت برود،
که «چرا» در به دری!
ريشه و پيوندت،
به کدامين هرم افراخته بر میگردد
به کدامين گنداب
قاصدک باشی و يادت برود
که «چهطور» آزادی؟!
واقعا دوست داري مثل قاصدك باشي؟ بدون هيچ ريشه و پيوند و دلبستگي؟
يك خواننده قديمي وبلاگت