امشب با ابوذر رفتیم مؤسسه اسلامی زنان. صاحبش اعظم طالقانی دختر آیت‌الله طالقانی است. ساختمانی بود کهنه‌ساز، از آن سبک که سی چهل سال قبل می‌ساختند، آجرهای زرد و قرمز و بندکاری دودی. دفتر کهنه بود، چند عکسی از آیت‌الله طالقانی و شریعتی. هنوز روی در اتاق‌ها کاغذهای چند سال قبل «پیام هاجر» باقی مانده بود، اتاق آرشیو و... حتی اتاقی بود رویش نوشته بود «ورود آقایان و افراد متفرقه ممنوع» البته کسی دیگر وقعی نمی‌گذاشت. کمی هم تکنولوژی داشتند، یکی نود و هشت و آن یکی ایکس پی.
مؤسسه اسلامی زنان یک مؤسسه خودکفاست. چیزی شبیه به NGO. شاید هم باشد، نمی‌دانم، چندان نپرسیدم. مهمترین زمینه فعالیت‌شان حمایت از زنان نان‌آور و بی‌سرپناه است، یک کارگاه خیاطی دارند که شده است محل کار همین زنان. یک تابلو اعلانات هم دارند که رویش آگهی می‌زنند. «سبزی پاک می‌شود»
خانم اعظم طالقانی مطابق تصورم بود. دقیقاً یک مادربزرگ پر سر و صدا. چادرش حین کار از سرش نمی‌افتاد و از پشت میزش همه‌چیز و همه‌کس را به کار می‌کشید. تمام مدت هم در حال غرزدن به زمین و زمان بود. یک دفتر یادداشت کوچک هم داشت. همه‌چیز را می‌نوشت و نظم و سیستمی برای خودش داشت. آن وسط هم در مورد تمرین دموکراسی حرف می‌زد. اواخر آنجا بودن‌مان معلوم شد یکی از همکارانش کتابی را هدیه داده است. تا وقتی ما می‌رفتیم بحث بر سر چهار هزار و پانصد تومان قیمت آن کتاب بود که آقا شما باید بدهید نخیر خانم بنویسید به حساب آن دفتر تحقیقات. آخر سر هم با آن آقا قهر کرد رویش را گرفت آن طرف و گفت من را با شما کاری نیست.


نظرات:

سلام
حال شما خوبه؟
با تبادل لينك موافقين؟


طالقاني ديگههههههههههه


كدوم ابوذر؟


ايول :))


چقدر خوشحال شدم كه تشكلهاي غير دولتي در امور زنان اينقدر فعال هستند به خصوص در مورد سبزي هاي پاك نشده


سلام بنده رو به خانم طالقاني ميرسوندين .
موفق باشي



صفحه‌ی اول