در زمینهی بدرقه آدمها متخصص شدهام. امشب هم یکی از دوستان قدیمی برای دورهی فوق لیسانس میرفت سوئد، شهری بنام گوتنبرگ. میگفت احتمالاً همهجایش چاپخانه باشد. چند نفری هم از آدمهای قدیمی دیدم، کسانی که از دبیرستان به این طرف خبر نداشتم چه میکنند. ازش میپرسم سوئدی بلدی؟ میگوید نه، فقط میدانم سلام چه میشود، زبان تدریس دانشگاه سوئدی است. خداحافظ گفتیم و آمدیم. در راه هم بحث میکردیم که برای بدرقهی کدامیکمان همگی در فرودگاه حاضر خواهیم بود.
سلام
سلام
وبلاگتون خيلي زيبا و خواندني است.
با اجازه لينكتون رو گذاشتم تو بلاگم .
در لينک وبلاگ ها هر اسمي كه توجه ام را جلب كند سري بهش مي زنم. از اسم ميرزا پيكوفسكي خوشم اومد.از وبلاگتون هم همين طور...
و چقدر خوبه که هر روز می نویسید.
موفق باشید :)
سلام!منم ميام بد رقه ..منم ميام :)) هر جا رفتني شدي بگين تا بيام!اخه من پايه ي فرودگاه و بدرقه ام! ( ميدوني چرا؟اخه هر بار كه ميرم بدرقه "خودمم به زودي يه زوذ راهي يه سفر توپ ميشم :) )
سوئدی بلد نیست؟ زرشک.
اسمش حامد بود؟
نه، کاوه بود
خودشان يوته بوري مي نامندش و چه شهر قشنگيست و چه مردماني دارد نوستالوژيايش هنوز با منه ....
جاي خوبيست براي درس خواندن .. كار كردن و زندگي كردن يا حتي مردن ... جاي قشنگيست