فرض میفرماییم شما تصمیم دارید علیه یک موجود حاکم دست به اقداماتی بزنید. یک راه این است که قدری فکر کنید، قدرت خود و حریف را بسنجید، چند عدد راهکار به خود پیشنهاد کرده و تصمیم بگیرید چگونه بدون جلب توجه به آرامی اصلاحات خود را انجام داده و گام به گام به هدف نهایی خود نزدیک شوید. مشکل این روش این است که زمان میخواهد و حوصله و پشتکار.
راه دیگری هم وجود دارد. شمشیرها را از رو بسته، با رفقا خداحافظی کرده و یک عدد بلندگو بدست بگیرید شروع کنید به اعلام مواضع خود در تندترین حالت ممکن و حریف را بترسانید که شما به نمایندگی از ملت آمدهاید تا دمار از روزگارش درآورید. میتوانید کمی هم برای دیگر گروهها باید و نباید بافته و افاضه بفرمایید چه باید بکنند. مشکل این روش این است که دچار توهماتی شدهاید و فکر میکنید نماینده جماعتی هستید، فلذا در اسرع وقت حریف شما را که سهل است آن جماعت را نیز به سادگی به درک واصل میفرماید.
گویا گروهی تصمیم گرفتهاند راه دوم را امتحان کنند.
در همین باب: سیبستان، بر ما چه گذشت، نقطه ته خط، کوچه، منیری، پارسنوشت
میگن ادامه بحث با شما بی نتیجه است!
عجب
حالش را برديم.