نوای ویولون را با آواز زنی خوشصدا اشتباه میگرفتم. مرد خندید، وقتی که میخندد دندانهایش زیر سبیل جوگندمی برق میزنند، انگار که دنیا به رویت میخندد. دستی به سپید موهای کوتاه کوتاه سرش کشید و گفت «بهار دوم». بهار دوم در زندگی همه کس پیش نمیآید، یکبار دیگر در دلت بهار شدن، دیگر تنها نیستم، نه روزها و نه شبها. یارم با من است.
بالا خره معلوم شد كه طرف ميخ طويله رو تو مركز موبونده يا نه هنوز؟!!! :))
به نام خداوندگار مهر
سلام حضرت ميرزا:
راست مي گوييد بهار دوم در زندگاني همه حلول نمي كند.اما مبارك لحظاتي خواهد داشت هرآنكس كه شميم دلربايش را ببويد.مست شود هزارباره.گاهي اين بهارها چنان غرقه مي كنندت كه گويي هرگز به تجربت نچشيده اي طعم زمستان را.
لحظه هايتان بهارآفرين.گيلاسهايتان مالامال از صهباي نور.
البته این بهار دومی که شما گفتید ، بعد از گذراندن چند ماه تنهایی خیلی می چسبد . باید سعی کنیم تنهایی را خیلی راحت با کسی شریک نشویم مگر اینکه ...