موجودات مفلوک و بدبخت شاخ و دم ندارند، حشراتی هستند در ظاهر مانند بقیه. بین آدم‌ها می‌چرخند و از صبح تا شب تلاش می‌کنند به خود بیهوده ثابت کنند چیزی از دیگران کم ندارند ولی حتی اگر همه را گول بزنند خود می‌دانند چه موجود بیچاره‌ای هستند. گاه پیش می‌آید این موجودات تریبونی پیدا می‌کنند تا حرف بزنند ولی چون بی‌مایه هستند سخنی برای گفتن پیدا نمی‌کنند و به جای آن شروع می‌کنند به لجن‌پراکنی و پارس کردن. یکی از این موجودات را اخیراً کشف کرده‌ام، این یکی چنان در حماقت و بلاهت مرغوب است که فکر می‌کنم باید بیاندازندش در لوله‌ی آزمایشگاه و بررسی کنند از کدام لجنزار به عمل آمده است.
اصولاً هیچ‌وقت دعواهای وبلاگستان برایم هیچ مهم نیست ولی عصبانی می‌شوم وقتی می‌بینم چنین بی‌شعوری چطور توانسته است نازک‌دلی را برنجاند و همه فقط مثل بز نگاه می‌کنند. اگر تمام این بساط یک شوخی است دیگر بدتر که در این حالت حضرت والا را باید فرستاد چند صد سال دوره‌های شعور اجتماعی بلکه ملتفت شود سخن گفتن و شوخی کردن نباید کسی را برنجاند.
پی‌نوشت: بابای عرفان می‌فرماید این مفلوک همان پاگنده (رحمة الله علیه) است که بیشتر به نظر می‌آید مزاح فرموده‌اند.

پی‌نوشت: یکی اینکه من ابداً و اصلاً نگفتم و حتی یک لحظه احتمال ندادم نانا همان پاگنده باشد، به نظرم شوخی بابای عرفان بود. دیگر اینکه حق با امین است. گویا این بیماری واگیردار بوده است و کمی تند رفته‌ام، البته چندان پشیمان نیستم.


نظرات:

از وبلاگ يكي از بچه ها به وبلاگ تو آمدم و از نزد تو بعد از مدتها رفتم سراغ اين خانم.
ببين ميرزا جان. درگيري ها با اين موجود مسئله امروز و فردا نيست. تاريخي است. فكر هم نميكنم سوفيا از اين حرفا ناراحت بشه.
البته من مدتي است از وبلاگشهر و حرفهايش بي خبرم ، يعني از چيزهايي كه در وبلاگ اين خانم خواندم شاخ در آوردم. يكي اينكه نميفهمم چرا فكر ميكند يك نفر چند تا وبلاگ داره و چطور مسائل را ميبافه و ميدوزه. البته ميدانستم كه كمي تا قسمتي پارانويا دارد. هر چي باشه قدرت فانتزي خوبي داره و مانوس رايتر خوبي ميشد شايد.
دوم اينكه ديدم حافظه تاريخي اصلا نداره. مثل بقيه مردم ايران البته.
بقيه را نميدانم. اما دعواي من با اون دقيقا به خاطر خودش بود و قبل از اينكه وبلاگش را راه بياندازد. در وبلاگ شبح به خاطر بد دهاني هاو بي ادبي هايش به او اعتراض كردم و اصلا اين فحش لاگش را براي اينكه به من و چند تاي ديگه فحش بده واز كرد. حالا ميگه كه يكي ديگه روي من تاثير گذاشت. در حالي كه آن روزها ميگفت من روي همين ها تاثير ميگذارم.
خلاصه.. ميرزا جان.. سخت نگير. به حال خودش كه بگذاريش ، تمام ميكند. ما كرديم و شده.
در ضمن..سگي كه پارس ميكند ، نميگيرد.
اما تو هم مثل اون پارانوئيد نشو. اين كه بگي اون پاگنده است برايش كمپليمانگ است. باور كن راست ميگم.
مسئله اين نيست كه بقيه چيزي به او نميگويند. مسئله اين است كه حرفهاي او براي كسي ارزشي ندارد عزيزم. خودت را اذيت نكن.



صفحه‌ی اول