چگونه وارد سلول من شدهای؟ از نگهبان چطور رد شدهای؟ تو کیستی؟ چرا سیاه پوشیدهای؟ آن داس چیست در دستت؟
سلام ميرزا بيكوفسكى جانم
حول وحوش انتخابات رياست جمهورى بيدات كردم كاملا تصادفى و از اون به بعد خواننده روزانه ات شدم كاملا اختيارى- ميدانم اين كامنت هيج ربطى به اين مطلب ندارد اما بهانه اى شد كه عنوان كنم بينهايت حرفهايت برام فهميدنى و حس كردنى است كاش بيشتر مينوشتى
به نام مهربانترين
سلام:
آنقدر دلم مي خواهد اين نگهبان هاي خواب آلود و خيال پرداز سلول هايم را توبيخ كنم كه مپرس!سلول هاي من كه ديگر انگيزه ندارند و نگهبانها هم ديگر حوصله قيل و قال ندارند شايد پير شده اند نمي دانم.ولي خوب مي دانم ديگر مستقيم به جانم مي اندازند اساطير شوم انديشه هاي عصياني را!
مهرتان پايدار.