لای شیون زن‌ها و بغض مردها از همه گوش‌خراش‌تر سکوت مرگ است، سکوتی زجرآور که خود را بر گریه‌ و زاری‌‌ تحمیل می‌کند. سخنان تسلی‌بخشی که بر زبان رانده می‌شوند ولی هیچ‌کدام به گوش نمی‌رسند، گویی فیلمی صامت تماشا می‌کنم. همه سعی دارند یکدیگر را دلداری دهند و از همه بیشتر خود را. یکی می‌پرسد این چه رسمی است؛ می‌گویند مرگ حق است.


نظرات:

و شايد مشت خاكي كه ديگران سر قبر بر سر بازمانده مي ريزند ... كه خاك سرد است


داستان 88 کلمه‌ای بود يا واقعاً مرگ عزيزی پيش آمده؟ در هر دو حالت تسليت عرض می‌شود! در ضمن اين مطلب پايين از اين جهت جالب است که دو روايت مجزا از مرگ‌انديشی را به نوعی به هم مربوط می‌کند: روايت اين که اکثريت داستان‌ها به مرگ و خودکشی مربوطند و روايت جمال‌زاده‌ای که صد و چند سال زيست ولی در جيب‌اش نامه‌ی آماده به مرگ می‌گذارد.


دومی بود امین عزیز



... تسليت در از دست دادن فرصت هاي مفيدي كه آن رفته از اطرافمان ، ميتوانست آفريننده شان باشـــــــــــــد !

اميد كه هميشه مفيد ديگران بماني ...

مرگ ، گوياترين كلام است ، كه در خلوت جسارت هاي انديشه ، بدور از ترس هـــا ... به گوش مي رسد.



صفحه‌ی اول