انسانیت را میتوایند نقاشی کنید؟ برای آزادی میتوانید چند نت پشت سر هم ردیف کنید؟ مجسمهای برای عشق چطور؟ شاید آنها در محدودهی قلم و کاغذ زنده باشند و فقط کلام بتواند ادایشان کند، بیانشان کند، جانی در کالبدشان بدمد، زندهباد ادبیات...
به نام خداوندگار مهر
سلام جناب ميرزا:
گرچه بر تمامي چندگانه هنر! عاشقم.اما راست مي گوييد من هم رقص كلمات را بر دهان مبارك قلم دوست تر دارم.
راستي ماجراي نزاع آن آكولادهاي پاييني را براي اهل خانه گفتم.آنها هم چونان من عجيب تحسينتان كردند.
مهرتان پايدار.
همه اینگونه فکر نمیکنند.
یعنی مطمئنی دو ماه دیگه خود مخابرات فیلترینگ رو دست می گیره.
الان که بعضی از آی اس پی های معروف خودشون انجام می دن.
راه دیگه ای نداری؟
حداقل می تونیم با تحریم بعضی کارت ها یک کم ضرر بزنیم به اون آی اس پی.
چیزی که زیاده کارت های گمنام ه.
نظرت چیه؟
میرزا:
پس منتظرم فردا.
در همین محدوده ی تحریم کار فعالانه تری می شه کرد؟
خبرشو بده.
صحت وسقم اون فیلترینگ سراسری را هم بپرس.
نميدونم ولي فكر كنم ادبيات هم در بيان اين مفاهيم قاصره! ولي به هر حال رسالتش رو بهتر از نقاشي و موسيقي و هنرهاي ديگه انجام ميده.
وصاياي تحريف شده توصيه مي شود
به نظر من ادبیات هم برای به تصویر کشیدنشون زیادی جامده ... یا شاید اربابان ادبیات امروزه جامدند ...
حدس میزدم مخالف زیاد باشد، شاید هم حق با مخالفان باشد. به هر ترتیب این چه پوپولیستی باشد و چه نباشد عقیده شخص من است و نه بیشتر.
آن کتاب هم در اسرع وقت بررسی میشود جناب بزرگ.
ادبیاتی را این روزها آن قدر پیچیده مینویسند که صد رحمت به مجسمه سازی.
فکر می کنم سینما را از قلم انداخته باشی حه مه!
با بزرگ كاملا موافقم. چند روز پيش نت هايي كه از خواندن اين كتاب برداشته بودم مرور می کردم، حضور ذهن داشتم. همانطوری که در مقدمه اش نوشته: "کوندرا خویشاوندی رمزآلود میان رمان و موسیقی، و تحول موازی (اما نا همگام) این دو هنر در غرب را بیان می کند، و از منطق ویژه رمان در برخورد با وجود انسانی سخن می گوید." و تمام سعی اش در این است که مشابهت ساده انگارانه بین موسیقی و رمان را پیش نکشد چون براین معتقد است که موضوع های ساختاری این دو هنر قابل مقایسه نیستند و اون چیزی که قابل مقایسه است موقعیت تاریخی مشابه آنهاست. بنظر من در موسیقی و نقاشی (بخصوص موسیقی) هم می توان انسانیت را دید هم عشق و هم آزادی. در نهایت it’s a matter of taste . ( ببخشید فارسی را پاس نداشتم!)
میرزا جان:
اگر هم اون خبر سراسری شدن درست باشه که من دیدم لینکتو تا وقتی اینا بخوان راهش بندازن دو قرن طول می کشه مثل بقیه ی کاراشون.
حالا من می گم ما فرصت داریم که کارمون رو انجام بدیم حداقل یه ضرری بهشون می زنیم.
ما یه سری کارت ها رو فیلتر می کنیم و ی گیم که مردم نخرن این تا وقتی که بخواد سراسری بشه برامون کاربرد داره که امکانش هم هست که زمان طولانی باشه.
اگر هم سراسری شد اونا کف فیلترینگ رو با این اعتراضات پایین خواهند آورد. نظرت چیه ؟
يك نوشته بايد مسير بشريت و تاريخ را چند درجه و به كدام سمت بچرخاند تا شوق خلق كردنش بر عذاب وجدان ناشي از سياه كردن كاغذها بچربد ؟
ادبيات موجودي بي هدف و بي غايت است كه قصد بيان و يا پرداختن به هيچ كليتي را ندارد . انسان (و تمام مفاهيمي كه شما گفتيد ) خود مخلوقات ادبيات هستند پس نمي شود كه ادبيات در خدمت اينها باشد . براي مثال آزادي بايد در خدمت ادبيات باشد نه ادبيات در خدمت آزادي .
چرا جواب کامنت را در خود کامنتها ندادی میرزا؟!
نه! خودم را میان بقیه پنهان نکرده بودم. من جزو طرفداران ادبیات هستم و از میان هنرهای هفتگانه شاید تنها در آن زمینه چیزی سرم بشود. اما اعتقاد ندارم موسیقی -مثلا- در القای انسانیت چیزی کمتر از ادبیات دارد.
گاهی يک ديوانه سنگی در چاه میاندازد.
به تحقیق خودتی آرش. در مورد بقیه نظرات هم باید بگویم ایدههای بسیار جالبی خواندم و البته هنوز سر حرفم هستم.
فقط زنده باد معماری!!
تا پيش از خواندن اين پست فکر میکردم قراردادیبودن زبان، گسترهی نمادهايی را که میتواند به کمک آنها به حقيقتی اشارهکند، محدود میکند. حال آنکه نقاشی و موسيقی و از اين دست، ذات همآهنگ دارند، نه قالب قراردادی.
بعد از خواندن اين پست، طور ديگری فکر نمیکنم. «زندهباد ادبيات!» شعار جالبی است. مثل همتاهای پوپوليستیاش، خيلی بیربط ظاهر میشود.