باوری که با یک برهان حقانیتش ثابت شود و بگویی خوب تا امروز چیزی در این باب نمیگفتند، نمیدانستیم و اکنون ما باوری اثبات شده برایش داریم به درد زبالهدانی میخورد. باورها زمانی ارزش باور شدن دارند که بعد از چند و چندین بار شکسته شدن و خرد خاکشیر شدن باز بتوانند یادآور گوشهای از جلال و جبروت سابقشان باشند. بدون ساختارشکنی جلوهی هیچ ساختاری روشن نیست. هرچند همان باورها باز ممکن است روزی قادر نباشند از آزمونی دیگر به سلامت رد شوند و بسیار ساده خط بخورند.
هیچچیز ثابت و پابرجا نیست.
هر ساختاری را میتوان شکست، پس اگر صحت ساختار را به شکنندهگی محک بزنيم، خطا کردهايم. سؤال اساسی میتواند اين باشد که يک باور، در کدام دامنهی زمانی و مکانی و بر پايهی کدام مفروض در موضع حق است. در اين بيان، محک حقانيت يک باور منحصر به ويژهگی خودسازگاری است.
هميشه يافتن دليل برای مخالفت آسان است اگر چه فعل مخالفت پرزحمت باشد.
هوم، هم خودش و هم برعکساش: باوری که با یک برهان حقانیتاش ثابت شود، و بعد نصفِ احکامی که در زندگی به کار میبستی را ببینی که دیگر مفت نمیارزند. شکستهشدن و نشکستن احترام میآورد، ولی شکستنِ دیگران کارآمدی.
يا به قول ماركس : هر آنچه سخت و استوار است دود مي شود و به هوا مي رود