امروز شانزده آذر است. یکسال قبل شانزده آذر برای آخرین بار رئیسجمهورم را دیدم. رئیسجمهوری که در مقابلش آزادانه فریاد زدند «خاتمی استغفا استعفا» گفتند «خاتمی تو مصدق نیستی» گفتند «خاتمی تو به ما پشت کردی» و او خندان میگفت « باشد، من دشمن باشم. ولی آرام باشید» خسته میگفت «اگر بنا بر طلبکاری باشد من طلبکارم، نه از مردم ولینعمت، از کجاندیشان متعصب که نگذاشتند کار کنیم و از گروهی از اصلاحطلبان که تجربه انقلاب اسلامی و مشروطه را تکرار کردند و تمام مطالبات مردم را در حرکت سیاسی خلاصه کردند و ما را ضعیف کردند...»
از آن روز یک سال گذشته است. امروز با آن روز تنها فصل مشترکی که میتوان یافت سکوت سردمداران جنبش دانشجویی است که با تصمیمات خود پویاترین و زندهترین طبقه اجتماعی کشور را خاموش کردند و آب به آسیاب رقیب ریختند. امروز کسی رئیسجمهور است که پیشنهاد برنمیتابد چه رسد به نقد، شعار و اعتراض. امروز بحث ما شده است حرکات سگ و هاله نور. امروز حرفمان آن است که آیا خواهند توانست کسی را به جای خالق عسلویه بگذارند که آدرس وزارت نفت را بداند یا نه. امروز با تعجب نگاه میکنیم که چگونه آن اعتباری که ذره ذره هشت سال جمع شد را یک شبه خرج میکنند. امروز روز خوبی نیست.
راستی، آن اقلیتی که گفته بودم امروز کمی پرجمعیتتر به نظر میرسد، تاریخ مشغول است.
توضیح: حوصله کردید یادداشت سال قبل را از مراسم شانزده آذر بخوانید، کامنتهایش را هم از وبلاگ قبلیام کشیدم بیرون گذاشتم در کامنتدانیش.
اميدوارم هميشه رئيس جمهورهايتان لبخند بزنند .
پارسال گفت ان شالله بعد از من کسانی می آیند که به جای حرف، عمل خواهند کرد....
با ابن حال من نمي تونم اشتباهات خاتمي رو نديده بگيرم.او همه ي تقصيرها رو به گردن كساني انداخت كه اگر نبودند دولتش خيلي زودتر از اين ها سرنگون مي شد!همان 6 ماهه اي كه گفته بودند!
عزیزسلام.....گفت و گوی اختصاصی "ناما جعفری" با جسد "منوچهر آتشی" در یک روز بارانی...
به تشییع جنازه ی "منوچهر آتشی" خوش آمدید
لطفاً
گیلاس های چیده شده را
همین جا آویزان کنید
چشم های ما
گیلاس های تازه می خواهد
(البته گندم هم می خواهد / شکممان!!) گریه اگر بگذارد....به دیداری دوبارامیدوار
جنبش دانشجويي .... گاهي دلم ميخواد سر به تنش نباشه . جنبش دانشجويي و من دانشجو رو ميگم . جز هول برداشتن و احساسي برخورد كردن و ديد منطقي و سياستمدارانه نداشتن چيكار كرديم ؟؟؟؟ همه چي رو هم نميشه گردن سردمدارانش انداخت ...
ياد سال 76 افتادم و يكهزار اميد و آرزو...
خانم لوئیز هی نویسنده شفای زندگی می گوید در پنج سالگی به من تجاوز شد و اطرافیان می گفتند تقصیر خودشه
آغا محمدخان خاتمی وقتی گفت گنجی تقصیر خودشه یاد خانم هی افتادم
این ملای بی خاصیت و به شدت فریبکار که با کمترین مزد آستانبوس ولی فقیه شد حالم را به هم می زند
فريبكارها جاي خود را به چه كس بهتري خواهند داد ؟
فريب خورده ها هم هميشه فريب خواهند خورد .