ترجیح میدهم همهچیز را سیاه و سفید ببینم تا آنکه دنیا را خاکستری بپندارم، همه دنیا را یکرنگ و ملالآور. میدانم هیچچیز مطلق نیست ولی این نسبیگرایی خفه میکند.
دود مطلق !
دود نسبي !
آلودگي خفه مي كند !
شهر خاكستري زيباست ...
رنگی ببينيد!
نسبیگرايیات اگر خفهات میکند اشکال فنی دارد. بفرست خدمات بعد از فروش تعميرش کنند.
من هيچوقت از تکرار مثال دستگاههای اصل موضوعی رياضی خسته نمیشوم و باز هم مینويسم: هر دستگاه اصل موضوعی که خصوصيات مشخصی داشته باشد (مهمتر از همه: خودمتناقض نباشد، و کامل باشد، يعنی به هر گزارهی قابل طرح در آن نظام منطقی ارزش درست يا غلط يا بينابين در منطق فازی بدهد) درست است، يعنی به جز ترجيحات شخصی هيچ دليلی برای ترجيح يک دستگاه به ديگری وجود ندارد. بنابراين تا وقتی نسبیگرايی از دستگاههای منسجم منطقی درست، اما متفاوت دفاع میکند ايدهای است خوب به خصوص برای زندگی اجتماعی؛ اما اگر نسبیگرايیمان از همه چيز دفاع کند و همه چيز را درست بداند، حتی دستگاههای دارای تناقض درونی و دستگاههای ناقص، آن وقت است که بايد گفت نسبیگرايیمان به تعمير نياز دارد.
آفرين
ترجيح ميدهم دنيا را خاكستري ببينم و براي تنوع خاكستري ها را كم رنگ و پر رنگ كنم ، گاهي كه سر حال بودم خاكستري رنگ ها را هم در گوشه كنار دنيايم بنشانم
سخت خوب است و ليکن قدری بهتر از اين!
سياه مطلق است
سفيد مطلق است
نسبي گرايي نا مطلق !
ديگه نمي توني ...