در کوچهپسکوچههای وبلاگستان پلکیدن لذت خاص خود را دارد. بهخصوص وقتی حین گذشتن از خیابانی آشنا کوچهای میبینید که تا آن روز از چشمتان پنهان شده بوده. داخل کوچه که میشوید میبینید کوچه قدیمی است، قدیمیتر از آن چه که فکر میکردی. در کنار ردپای صاحب کوچه دستخط آدمهای آشنا میخوانی، احساس غریبی نمیکنی. میروی آخر کوچه مینشینی گوش میکنی و فراموش میکنی کاری داشتی و به جایی میشتافتی. سلام ناآشنای آشنایم.
عجله اي نيست
اوه...
تازه اول مستیته:)
رسوخ میکنه کلمه کلمه هاش تو وجودش.