پدرش قدبلند است. موها و ریش جوگندمی بسیار بلندی دارد. می‌گوید او هیچ‌وقت بدون ریش ندیده‌اش، از زمان جوانی قبل از آنکه او به دنیا بیاید پدرش ریش داشته است. ولی اصلاً شبیه درویش‌ها نیست، در حقیقت با آن پالتوی بلند، کلاه بره و پیپش شبیه هیچ کس نیست. وقتی با من حرف می‌زد چنان از ابهت و وقارش جا خورده بودم که تقریباً درست نفهمیدم چه گفت و چه جواب دادم. می‌گوید بارها شده است در خیابان مردم آمده‌اند به پدرش بدون اینکه بشناسندش سلام کرده‌اند حتی یکی پرسیده بوده است «می‌توانم شانه‌هایتان را ببوسم؟» همیشه در فکرش است که پدر کی می‌آید برایش شام گرم کند و چای بگذارد، بارها شده است پرسیده‌ام کجا بودی زنگ نزدی و گفته است پیش بابا بودم حرف می‌زدیم و یا بابا تو راه حوصله‌اش سر رفته بود زنگ زده بود با هم حرف بزنیم و من فکر می‌کنم رابطه پدر و دختر چقدر می‌تواند لطیف باشد.


نظرات:

عکسی از ايشان، منظورم پدر ايشان است، اينجا می‌گذاشتيد ما هم محظوظ می‌شديم


جالبه!



صفحه‌ی اول