چشم‌هایم را می‌بندم و خیال می‌کنم هنوز سرم را روی پایت گذاشته‌ام و حرف می‌زنیم و من فکر می‌کنم پلیور قرمز چقدر بهت می‌آید.
می‌گفتند دوری سخت است و من می‌خندیدم که پس تلفن برای چیست، امشب می‌فهمم که دوری چه تلخ است.


نظرات:

و وقتي اين دوري از رفتني ناشي ميشه كه برگشتي نداره.....


باز خوبه گراهامبل اختراع شده وگرنه اصلا مفهوم دوری را هم نمیفهمیدیم


و اگه بدونی هست و نمیتونی حتا صداشو بشنوی؟



صفحه‌ی اول