می‌خواهم از امروز راه بیافتم ستون‌های آسمان را اره کنم تا آسمان پایین بیاید. از کلمه آغاز می‌کنم.


نظرات:

اتاق فکر من را که به خاطر داری! دو سه روزی است که تعطيل شده. ولی نمی‌دانم چه صيغه‌ای است که می‌خواهم پيش‌نهاد کنم يک هم‌نوشت جديد راه بياندازيم! عنوان‌اش هم به نيت «از ام‌روز راه افتادن» جناب‌عالی، اسم‌اش را می‌توانيم بگذاريم «هم‌نوشت وزين چهل‌ستون.» بعد هم بسم‌الله! اره کنيم. شمشادهای آن هزارتو هرس می‌خواهد، اين چهارشنبه، يا يکی از اين چهارشنبه‌ها فرقی نمی‌کند. مسأله اين است که اتاق فکر من از بس فکر کردم، گرفت. وای که هيچ جوهر نمکی افاقه نمی‌کند. افسوس...


از كلمه آغاز مي كنم /. ... ممممم ..


در ابتدا فقط كلمه بود و كلمه نزد خدا بود (فكر كنم منظورتون اين باشد؟)//راستي با قيچي هم كارت راه مي افته بشرط اينكه اول از عبدالسلام اجازه بگيري!


حرف...كلمه...جمله...
گفتني است! ولي حيف! عملي نيست...


بله بله؟؟ خوشم باشه ديگه چه بلايي مي خواي سرم بياري؟تعارف نكني ها يه موقع...!بچه هاي اين دور زمونه به آسمون خدا هم رحم نمي كنن..گمونم آخر زمون شده..واه واه بلا به دور!


چه آسمان غرغرویی


آخه میرزا هلو آلبالو پیکوفسکی سپید متن تو چرا انقدر نوشته هات هلوان؟
اینا از کجا به ذهنت میاد.
جالب بود.


در ضمن من مرده اون اتصلاتتم مخصوصا آشپز آنلاین!


عجيب و جالب بود. بسيار.


اما گمان نمی‌کنی که کلمات سقف آسمان را به این ارتفاعات بلند برده‌اند؟



صفحه‌ی اول