برازنده‌ترین صحنه‌ای که در این چند روز دیدم فیلمی بود از جوانان فلسطینی که شیشه‌های دفتر دولت دانمارک در فلسطین که وظیفه‌اش کمک‌رسانی به آوارگان بود را می‌شکستند.


نظرات:

همه ديوانه شدن!


هر كسي با متر خودش ديگران را اندازه مي گيرد. اي كاش ياد مي گرفتيم كه متر ما معيار سنجش براي بقيه نيست. من ابدا قصد جسارت ندارم جناب مستطاب پيكوفسكي. اما با ديد محدودم كه نگاه مي كنم مي بينم كه يك كم قضيه مسخره است مي آيند به عقيده ي تو (به درست يا غلط بودن عقيده كاري ندارم) توهين مي كنند و بعد كمكت مي كنند نه به اين شوري شور نه به اين بي نمكي. شما اگر بوديد براي دفاع از چيزي كه بهش احترام مي گذاريد چه مي كرديد؟؟ جناب نفرماييد كه راه بهتري پيدا مي كردم مانند تحريم و اعتراض متمدنانه و غيره كه مستحضر هستيد در فلسطين امكانش نيست.


مرحوم روسو فرمايشي دارند كه قابل تامل است: من دشمن تو و عقايد تو هستم اما حاضرم جانم را براي آزادي تو و عقايد تو فدا كنم. فرمول ساده اي است و همه ي مشكلات را مي تواند حل كند. حيف و صد هزار بار حيف كه ما هيچ كدام از انسان ها نياموخته ايم هركسي را از نگاه خودش نگاه كنيم.

---------------
میرزا: اول اینکه به نظر من اعتقاداتی که با توهین کسی زیر سؤال بروند و باعث شوند عصبانی شوم به درد لای جرز دیوار می‌خورند.
در این مورد دانمارک اول سال‌ها کمک کرده بود و بعد توهین (که باز به نظر من توهین نیست)؛ به این می‌گویند نمکدان شکستن. درد ما این است که هر جا لازم است متمدن می‌شویم و هر وقت نمی‌شود می‌گوییم آقا ما در این کشور امکان حرکات مدنی نداریم. این‌ها هیچ کدام توجیه این نیست که نمکدان بشکنی، نمی‌گویم بروند تحصن کنند ولی این نیز توجیه‌ی ندارد. یقیناً ولتر منظورش نبوده که جانش را برای کسی می‌دهد که با خشونت پاسخ توهین را می‌دهد.
خانه از پای‌بست خراب است. برای همین نوشتم برازنده‌ترین تصویر.


عجب تصويره مينيمالي بوده بوده.


قضييه ي سنگ پرتاب كردن در فلسطين با جاهاي ديگر فرق مي كند.اين آييني تنيده شده بر فرهنگ فلسطيني است.نوعي وسيليه براي برقراري ارتباط است.پس اين از دليل سنگ انداختنشان.چيزي كه مهم است اين است كه چه نوع سنگي پرتاب كردند.قلوه،كوارتز،آهك،نمك.....كدام ؟
شايد اصلن براي تشكر از دولت فخيمه دانمارك سنگ انداخته اند.شيشه هم كه حكما براي شكستن است.


از پستی که نوشتی از این نظر خوشم اومد که باعث شد کامنت بجای رها رو بخونم.


رها: هیچی اگه خیلی لازم بود یک مقاله می‌نوشتم. اگر هم نه که به بیضه چپ حواله می‌دادم. روسو هم همچین حرفی نزده. اون ولتر بود که گفت "چیزی که می گی رو تایید نمی کنم اما حاضرم تا مرگ از حق تو برای ابراز آن دفاع کنم." دقیقا هم در تضاد با موضعی که گرفتی هستش! شوت‌علی بی‌سوادی که فکر می‌کنه روزنامه ربطی به آژانس یاری‌رسانی داره باید هم از این دست مزخرفات بگه.

--------------
میرزا: اگر آن شوت علی من هستم باید عرض کنم من خبری که در یک کانال خبری دیدم را نقل کردم.


اکسی که با دست ِ راست مدام در سرت می کوبد، و با دست ِ چپش دستهايت را گرفته و نوازش می کند، بهتر است که اول دست ِ چپش را باز داری، تا دستهایت آزاد شوند...


آميرزا سلام. ممنون از تعاريف. ايشاالله قسمت بشه خودتان تشريف ببرين. ارادتمند يوسف


عالي بود آقاي ميرزا خان.


می گویند احترام .
حالا من می گویم مقداری بی ادبی هم چاشنی باشد بد نیست .


جناب مستطاب پيكوفسكي با عرض پوزش كوچكتر از آني هستم كه به شما خطابي چيزي بكنم فقط نظر دادم اما همه چرا بهم پريدند الله اعلم... حتي نمي توانيد نظر مخالف را تحمل كنيد. در ضمن مي شه كتاب ولتر را نام ببريد؟؟؟ من اين را در كتاب نيايش تحت عنوان روسو خواندم گناه بنده نيست العهده علي الراوي!!!!!!!! در ضمن اين شما نيستيد كه درستي يا نادرستي اعتقاد كسي را بررسي مي كنيد. متر شما حداكثر چند سانتي متر از شما بزرگتر است همين.

--------------
میرزا: من از طرف دیگران نمی توانم چیزی بگویم ولی چیزی که در پاسخ کامنت شما نوشته بودم را دوباره خواندم و چیزی ندیدم که عدم تحمل مخالف به نظر بیاید. در ضمن من هیچ نگفتم اعتقادات ایشان درست است یا غلط. من فقط و فقط منظورم نمک نشناسی بود. در مورد ولتر آرش در کامنت بالایی توضیح داده است.


نه منظورم رها بود که گفته بود "نه به اين شوري شور نه به اين بي نمكي" و روزنامه و آژانس یاری رسانی رو یک بدن گرفته بود و واکنش سنگ اندازان رو توجیه کرده بود. رها: اون جمله در کتاب دوستان ولتر توسط اونلی بتریس هال و به عنوان تصویری از عقاید ولتر آمده است و دقیقا سعی در سانسور بیان دیگران رو محکوم می کنه.

------------
میرزا: من اشتباه برداشت کرده بودم. ممنون


حماقت که شاخ و دم نداره جونم،داره؟تازه خوبه فقط شيشه رو آوردن پايين



صفحه‌ی اول