نوشتههایی هستند که نوشته نمیشوند ولی بارها خوانده میشوند.
دقيقا مثل او موضوعاتي كه گاهي منو كلافه مي كنن ولي انگار هنوز واژه ي مناسبي براي نوشتنشون وجود نداره. اين قدر تو سرم خودشونو به اين طرف و اون طرف مي زنن تا خسته مي شن و از ياد مي رن
اين نوشتهها را چند نفر میخواند؟
مثل بغض .
روزي كه تو ستاد ديدمت فكر نميكردم اينجوري بنويسي...
و نوشته هایی که نوشته می شوند اما هرگز خوانده نمی شوند....
یکی از شعرای و ادبای ممالک اتازونی به نام مارک تواین علیه رحمه میفرماید:رمان های کلاسیک آنهایی هستند که همه میخواهند بخوانند ولی هیچکس نخوانده(یه همچین چیزایی دقیقا یادم نیست، گیر می دیا...)
آدمایی هم هستند که وجود ندارند اما دیده میشن درست بر عکس اونایی که وجود دارند اما دیده نمیشن.