بالای درخت بلند را نگاه کرد و با خم و راست شدن درخت در باد سرش را آرام نوسان داد. چشمهایش را بست.
به نام مهربانترین
سلام جناب میرزا:
گاهی این همدلی با طبیعت چنان اثراتی دارد که مپرس!
راستی آن رای بیچاره را! که معکوس شده را! اصلاح بفرمایید عجالتا!
مهرتان هماره پایدار.
میرزا جان بی برو برگرد بهترین قسمت وبلاگت همین عکساییه که میذاری.خیلی خوشگلن لا مصبا...
زندگي سختي رو از سر گذرونده!
نرم نرم از چاك پيراهن تنش را بوسه داد
سوختم از آتش غيرت ز نيرنگ نسيم .
ميرزا جان خرق عادت فرموديد. آفتاب تازه غروب کرده!
خير است انشالله ;)