تقدیم به آن سیاه:
«مترسک و کلاغ»
نوشته اصغر ندیری
شاید نخستین سارنده مترسک یک انسان باشد، اما به یقین دشمن حتمی آن نیز انسان است.
کلاغ بهانهای بیش برای ساخته شدن مترسک نیست.
مترسک روی داربست چوبی به دنیا میآید، بر روی آن زندگی میکند و همانجا هم میمیرد.
مترسک برای خودش مترسک است و برای کلاغ هیچ.
هیچکس نمیخواهد مترسک یا کلاغ باشد، اما عدهای مترسکاند و عدهای کلاغ.
هستی مترسک به کلاغ بستگی دارد.
مترسک و کلاغ زوج هنری هستند.
هستی مترسک به چهارچوب کشیده شدن است، اما هیچگاه به آسمانها نخواهد رفت.
مترسک کلاغ را قبول ندارد و کلاغ مترسک را.
کلاغ مترسک را با قارقارش آزار میدهد و مترسک با سکوت.
کلاغ هر چه سحرخیز باشد باز مترسک زودتر از او سر جالیز حاضر است.
کلاغ سیصد ساله نتوانست مترسک را به ستوه بیاورد.
کلاغ و مترسک دو روی یک سکهاند.
کلاغ مرد سیاهپوش مسابقه فوتبال مترسکهاست.
هرچیز تمام شود، جنگ کلاغ و مترسک تمام نخواهد شد.
اگه بگذريم از مبحث شيرين دو روي سكه،مي رسيم به اينكه:
مترسك = م + ترس + ك(شايد گ يا حتا چ )
امري منفي ، ك براي كوچك شمردن و تحقير
دخو جان منو ببخش
مترسك و كلاغ دوستند ديگر. كلاغ مي نشيند روي شانه ي مترسك از آسمان مي گويد و مترسك از زمين..
سلام.تشکر که از طنزمن خوشتان آمد.اما چرا وبلاگ شما همین 1 امانتی را دارد.ایا از خودتان چیزی نمی نویسید؟
--------
ميرزا: روي لوگوي سايت كليك كنيد مي رود روي صفحه اول وبلاگ.
سلام ! من هميشه وبلاگ هاتون رو مي خونم.....این يكي واقعا زيبا بودّّّ!!!
------------
میرزا: ممنون، ولی من فقط همین یک وبلاگ را دارم!