یک پنج ریالی پیدا کردهام. در حقیقت آدم بامزهای پنج ریالی را در ماشین جا گذاشته است. سکه در سال 1367 ضرب شده است. نمیدانم سکه را از کجا پیدا کرده بوده که جا بگذارتش.
بعد از پنج ماه پاککن ریزه میزهام را پیدا کردم. رفته بود زیر منگنه قایم شده بود. هیکلش یک چهارم یک پاککن پلیکان تازه است. نمیدانم این چند ماهه با چه پاک کردهام.
شناسنامهام را پیدا نمیکنم. نمیدانم کجاست، اینجاست یا تبریز یا جای دیگر. شاید هم هرگز شناسنامه نداشتهام. شاید مجهولالهویهام.
اين كه چيزي نيست . يه روز هم عكس منو تو لاي البومات پيدا مي كني و از فرط دلتنگي قطعه يي در وبلاگت مي سرايي
راستي بر اساس قضيه حمار نزديك ترين راه براي پيدا كردن سكه هاي قديمي خط مستقيمه . فراموش كه نكردي
راستي ميتوني 20 پنسي رو بازي كني؟
شاید شناسنامه ات آژانس ایرانگردی باشه! حواستو جمع کن. مال که پوریا که اونجا بود، تو رو نمیدونم!!
------------
میرزا: همانجا بود.
اصلا فكر نمي كردم ميرزا پيكوفسكي اين جوري باشد تصويري كه در ذهنم داشتم خيلي متفاوت تر از واقعيت بود. راستي ميرزا وقتي غر مي زني خيلي با نمك مي شوي....
چند وقتی است خواب و بيداریام با هم کمی مخلوط شده. گمان میکنم خواب ديدم که سکهای يک ريالی پيدا کرده بودم و بسيار متعجب بودم. البته در خواب تاريخ ضرب سکه را نگاه نکردم.
يکی از تفريحات سالم در اينجا اين است که بگردم و کهنهترين سکهی ممکن را پيدا کنم. يک بار يک سکه بيست پنسی ضرب شدهی سال 1981 پيدا کردم. همسن خودم.