دود خمیازه می‌کشد، از سیگار جدا می‌شود و می‌رود بالا. از کنار کلاه با عشوه می‌گذرد، سعی می‌کند از نگاهم پنهان شود. کنار نور چراغ که می‌رسد لحظه‌ای می‌لرزد، اخم می‌کند و می‌رود لابلای برگ‌های درخت قایم می‌شود. بعد راهش را ادامه می‌دهد بالاتر، آسمان تاریک.


نظرات:

با اينكه از سيگار و دود خوشم نمياد ولي اين نوشته خيلي بكر و خوندني بود.


وبلاگ "خاتمی دبیرکل بماند" راه اندازی شد.



صفحه‌ی اول