با قالب و شکل اعتراضات تبریز و خشونتی که در رفتارشان وجود دارد به هیچ وجه موافق نیستم، ولی دلم میخواهد بنویسم که چرا به اینجا رسیدهایم. امروز هر چه گشتم و خواندم هیچ غیر ترکی ندیدم که فهمیده باشد چرا شعار میدهند. انتظار هم ندارم بفهمند، چون حرف سادهای نیست.
بحث توهین به ترکها بحثی کلیشهای است، آنقدر کلیشهای که به بحثی عادی تبدیل شده است. مشکل دقیقاً همینجاست. امروز توهین به ترکها دیگر یک شوخی یا توهین نیست، پست شمردن تبدیل به یک باور شده است، در برخوردها ناخودآگاه بروز پیدا میکند، یک پیشزمینهی ذهنی شده است.
تا دو سال قبل که در تبریز زندگی میکردم در مورد اینگونه مسایل بسیار بسیار بیتفاوت بودم چون فکر میکردم ناشی از ضعف فرهنگی طبقات فرودست است، طبقاتی که با آنها برخوردی نداشتم و اگر داشتم هم تمسخرشان برایم مهم نبود. تهران شوک جالبی بود. برخوردهای زننده از کسانی دیدم که باورم نمیشد. حرفهایی میشنیدم که مجبور میشدم بایستم و بحث کنم و هر از گاهی خندهام میگرفت که ببین کار به کجا کشیده است که من بیتفاوت مجبور شدهام از قومیتم دفاع کنم، بر سر همه چیز، از زبان گرفته تا سطح فرهنگی، سواد و... کسانی از طبقهای که من فرهیخته میخوانمشان چنان اعتقاداتی داشتند و دارند که پشیمان میشدم ملاک فرهیختگیشان را خواندههایشان دانسته بودم، عقاید سیاسیشان دانسته بودم.
غرور ملی در ضمیر ناخودآگاه انسانها شکل میگیرد، غرور ملی چیزی نیست که هر از گاهی با یک بزرگداشت گرفتن برای ستارخان و امثالهم شکل بگیرد. غرور ملی را برخوردها با ملیتت شکل میدهد. باور نخواهید کرد اگر بگویم در آذربایجان حکومت چه مقابلهای با هر نماد قومی میکند، در کل آذربایجان یک مرکز آموزش زبان ترکی، نوشتار ترکی اجازه فعالیت ندارد. بارها در دانشگاه تبریز، در دانشکده خودمان دیدم که میریختند و کلاسهای آموزش آکادمیک زبان ترکی را که به زور به جلسه دوم سوم رسیده بودند میبستند و برگزارکنندگانش را روانه کمیته انضباطی میکردند. جالب اینکه در دانشگاه تهران تاکنون سه گروه دیدهام که بهطور منظم کلاسهای آموزش ترکی برگزار میکنند. وقتی اجازه حتی تدریس زبان یک قومیت که یکی از مهمترین پایههای هویتش است را نمیدهند شما تصور کنید با دیگر ارزشها چه میکنند. به این سرکوب اضافه کنید برخوردی که همهجای ایران با ترکها میشود.
مردم در آذربایجان سعی کردهاند به توهینها عادت کنند، به جوکها، به سوتیهای صدا و سیما، به تمسخر لهجه فارسیشان (که من هنوز نفهمیدم اهمیت لهجه در چیست؟). اما واقعیت این است که هیچکدامشان فراموش نمیکنند. برای همین است غیر ترکها، بالاخص فارسها در آذربایجان چندان مشتاقانه پذیرفته نمیشوند.
لیوان صبر هر چند سال یکبار لبریز میشود، بعضیهایشان را هیچکس در تهران نمیشنود چون پوشش خبری داده نمیشوند. آن کاریکاتور قطره آخر بوده، هرچند خود قطره چیزی نیست. لابد این بار گروهی بودهاند کمی اعتراض را سازماندهی کنند که تظاهرات دوام یافته است. چند روز بعد این موج هم میخوابد، چون چارهای ندارد. برای چه بجنگد؟ مگر ذهنیت و باور ملت یک کشور با تظاهرات عوض میشود؟
باز هم میگویم، نه بانک آتش زدن را تأیید میکنم، نه به زندان افتادن کاریکاتوریست را، نه بسته شدن روزنامهی ایران را که همهی اینها وضع را بدتر کرد.
واقعیت این است که مسبب اصلی پیش آمدن وضع موجود خود شما هستید.
آره، اين را که گفتي، ياد ِ خوزستان افتادم. بايد بيايي ببيني، هر قوميت، ديگري را مسخره ميکند. بختياري و عرب و شوشتري و دزفولي به جان ِ هم ميافتند توي جک گفتن براي همديگر. يادم ميآد دوستي داشتم -که هنوز هم گاه به گاه تماس ميگيرد، لابهلاي حرفهاش، نشد يک بار براي من لطيفهاي نگويد که فاعلاش عرب نباشد که از سر ِ نفهميدن، خطاي خندهآوري را مرتکب نشود.
اوائل فکر ميکردم حرفهاش غير عمدي است، بعد ديدم که نه، بعضيها واقعاً خودشان را تافتهي جدابافته ميدانند.
injaa tooyeh aamrikaa ham in shookhi haa
hast, man fekr mikonam hanooz rashti haa kheylee dar frahangeh jokiey maa mazloomtarand to tork haa, baa in hameh dar rasht va gilaan az in ettefaagh'haa nemyofteh choon jodaayee talabhaa montazereh forsat nistand
دوست عزيز آيا قبول داري زبان رسمي ايران فارسي است؟ پس طبيعيه كه در مدارس و دانشگاههاش هم اين زبان حاكم باشه. البته شما بايد همينطور كه آقاي امين اشاره كرد به جاي اينكه پتك بر سر ضعيف ترين لايه اجتماع بكوبيد و تمام خشم وغيضتونو بر سر اون خالي كنيد به طور اصولي و جدي از طريق نماينده مجلستون و راه هاي ديگر حتي ميتينگ و طومار و..... خواستار استفاده زبان تركي در كنار زبان فارسي در مدارستون باشيد!
شما جند برابر فارس ستيز هستيد چرا كه يك فارس توانايي زندگي در تبريز يا شهر هاي ترك نشين رو نداره اما ترك زبانان به راحتي تهران رو قبضه كرده اند و همزيستي مسالمت آميزي هم تهرانيها باهاشون دارن..اما وجدانن يك فارس ميتونه همين طور راحت اونجا زندگي كنه؟
در ضمن تركها به شدت ناسيوناليست هستن و اكثر خانواده هاشون به هيچ وجه حاضر به وصلت با فارسها به خصوص از نوع دخترش نميشن!
درمورد جوك هم بايد بگم فقط در مورد تركها نيست كه ساخته ميشه در مورد تمام مليتهاست ازجمله تهرونيها! هرچند من به شخصه اين مورد رو تاييد نميكنم اگر چه همه جاي دنيا هم عموميت داشته باشه.
بياييد اين تعصب خشك رو كه متاسفانه در آذري ها به وفور پيدا ميشه كنار بذاريد و كمي هم به قوانين كشوري كه درش زندگي ميكنين احترام بذاريد. متاسفانه الان همه تون دچار احساسات ناسيوناليستي شدين و چشم بسته چيزي رو تكرار ميكنين كه وابستگان اونور آب ميخوان!
ضمنن من از طرف خودم به عنوان يك فارس زبان از همه جوكهايي قوميتها رو مورد استهزا قرار ميده معذرت ميخواهم.
منتظر اين پست بودم!
حرف دلم را اينجا خواندم...
ميرزا اين بار كه آمدي تبريز خبرم كن اگر دوست داشتي ببينيمت...
میرزا جان اساس حرفی که می زنی درست است. اما نگاه نژادپرستانه فقط نسبت به ترکها نیست، نسبت به همه اقوام است. مختص فارس ها هم نیست. هر کس را که نگاه کنی نسبت به شهر دیگر یک سری باورهای نژادپرستانه دارد که تسری می دهد به همه اهالی آن شهر. بیشتر ایرانی ها نسبت به ملیت های دیگر هم دید نژادپرستانه دارند.
دعوا را فارس-ترک کردن اشتباه ست. باید روی فرهنگ نژادپرستانه این مردم کار کرد
سلام
تمام پستهای وبلاگت رو خوندم با تمامش موافقم. برای هیچ کاریکاتوری نباید توطعه بر انگیخت.)( ببخشید همزه رو پیدا نکردم.) با وبلاگ نوابغ با اون مردی که زیر بارون گریه می کنه که اشکهاش معلوم نشه و........ موفق باشی و سر بلند.
خوشبختانه نبريز علي الخصوص از جمله معدود شهرهاي ايرانه كه عليرغم فقدان استعداد اقليمي چندان از مواهب اين مملكت بهره منده. استان بي نفت فقط يه پالايشگاه و يه پتروشيمي داره. از صنعت هم كه نگو كه تا دلت بخواد. به نظر من كه كلي از دوستام ترك آذربايجانن اين مردم استحقاقش رو دارن. اما حركتهاي شعبون بيمخي به هر بهونه تو هر جاي اين مملكت ميتونه رخ بده و هميشه مانا و مصدقي براي قرباني شدن وجود دارن. كدوم آدم حسابي مياد به خاطر يه بهونه مبتذل يه شهرو به آتيش بكشه؟ من ترك نيستم ولي به هزار و يك دليل تركاي ايرون رو از خودم ايروني تر ميدونم و حتي يه لحظه نميتونم فكر كنم اين همه هموطن ترك منو با خودشون غريبه بدونن.
يادش به خير! سال اول دانشگاه يكي از دوستاي تركم كه اهل اروميه ست با چه شوق و ذوقي منو برد تا مانا نيستاني رو از نزديك بهم نشون بده.
سلام. حرف دل من بود. ممنونم...
حرف مفت از سر بي سوادي مي زنيد. ترك ستيزي ريشه هاي بسيار عميق تاريخي دارد كه امثال شما از آن بي خبرند. فقط ايراني ها نيستند ، ارمني ها ، يوناني ها ، روسها ، بلغارها ، عربها و... هم نژادپرستند؟ واقعيت اينست كه نژادپرست تر از تركها در دنيا يافت مي نشود ، و از اين روست كه مردمان ديگر دياري كه روزگاري تحت ستم آنان بوده اند(و يا هنوز هستند ، مثل كردها)از آنجاكه نمي توانند از جهت نظامي كاري از پيش ببرند ، بلاهت ذاتي و شقاوت خلقي آنان را دستمايه مسخره قرار داده اند. يوناني ها و ارمني ها شايد ده برابر ايراني ها تمثيل و حكايت در هجو تركها دارند.
شما فارس ستیزی ترک ها رو یه جور عکس العمل می دونی اما به نظر من اینطور نیست . حتی می تونم بگم مطمئن اینطور نیست هرچند این چیزی نیست که بشه ثابتش کرد . اما من با توجه به قشر گسترده ی دوستانی که از این قوم دارم به وضوح میبینم که تا چه اندازه حس برتری نپادی بینشون اپیدمیه .
اون برتری نزادی بود (: نکته دیگه اینکه چرا فکر می کنید کسی نمفهمه . تو این مملکت شکل تحقیر فرق داره اما حس تحقیر همونه . من که زنم به دلیل زن بودنم سالها تحقیر شدن رو تجربه کرده ام و این بغض فروخورده رو میفهمم . اونکه ارمنیه یا اونکه یهودیه یا اونی که شهرستانیه و یه عمر همین شوخی ها رو از تهرانیها شنیده ...
واسه من خیلی سخت بود سر قضیه کاریکاتورهای دانمارکی با خودم به نتیجه برسم . خودم مدتهاست از اسلام بریده ام اما به واسطه اون هاله مقدسی که از بچگی برای پیامبرا تو کله مون فرو کرده اند احساس میکردم یه جای کار ایراد داره . خیلی سخت بود بتونم از تو گرداب دربیام و از بالا بهش نگاه کنم و لمس کنم که یه کاریکاتور فقط یه کاریکاتوره و یه کاریکاتوریست حق داره چیزی که به نظرش میاد رو بکشه و مسوول تقدس پرستی ما نیست ... واسه امثال منی که هرنوع تعلق قومی و نژادی و ملی و مذهبی رو بی معنی می دونند طبیعیه اعتراض ترکها هم بی مفهوم باشه ... می خوام بدونید دلیل این بی اعتنا گذشتن نفهمیدن حسشون نیست . مخالفت با عقایدشونه .
اخر اینکه باز هم مثل همیشه یکی از منطقی ترین و بدون پیش فرض ترین نقدها رو اینجا خوندم . خسته نباشی!
اینم بگم و برم . شايد بهترين قسمت نوشته ات اين بود : واقعیت این است که مسبب اصلی پیش آمدن وضع موجود خود شما هستید. ... ادم این رو که می خونه اول عصبی میشه و دلش میخواد یقه بگیره و بعد تازه می تونه به خودش ندا بده که هی . تحمل یه نقد به این سادگی رو نداری ... خوش چالشی بود برام .
خيالي نيست آقاي زجر كشيده. ادعاي استقلال كنيد. خوشبختانه يا بدبختانه هممون از نفت مردم خوزستان ارتزاق مي كنيم. دو سه استان مفت خور كمتر بهتر!
والا ما تو اين مملكت عليه سني و زرتشتي و مسيحي و يهودي و بهايي تبعيض نژادي داريم ولي موندم چجوري روتون ميشه بگين عليه ترك ها تبعيض نژادي داريم.
نه فقط بیز، هامیمیز ... یاشاسان اوغلان
من با نظر شما صد در صد مخالفم قربان.به شخصه بعد از چهار سال درس خوندن و كار كردن و فعال بودن تو محيط هاي مختلف در تبريز آخر سر موقع خداحافظي همون مسافري بودم كه چهار سال پيش .اين من نبودم كه به فارس بودنم مي نازيدم اين تركها بودن كه مصرانه به فاصله عميق ارتباطي بينمون چنگ مي زدن و انگار تو هر جمعي كه مي نشستيم با تركي حرف زدن و بي اعتنايي كردن به يك عدد فارس ثابت مي كردن كه پنجاه سالم اينجا بموني از ما نمي شي يا شايدم به ما نميرسي!اين حس ناسيوناليستي و حتي استقلال خواهي و جدايي طلبي رو يك تازه وارد به راحتي مي تونه تو صف نونوايي يا تو اتوبوس- يه دانشجو تو انتخاب واحد دانشگاه -نمره دادنهاي استادا حتي در برخوردهايهمكلاسي صميمي چهار ساله و يه شاغل تو محيط كار تو جمع همكاراش احساس كنه.جكهايي كه ساخته ميشه مسايل پيش افتاده روزمره و اخلاقا و رفتاراي سطحي آدمهاي (در اينجا) ترك رو زير ذره بين مي ذاره ولي دوست ترك من اون چيزي كه يه آذربايجاني تو كنه و اعماق وجودش مي خواد سطحي نيست پيش پا افتاده نيست.اين غروري كه ازش حرف مي زني رو بهتره وقتي براي تركها به كار مي بري به غرور قومي اصلاح كني.مغلطه نفرماييد قربان ما مسبب شلوغيهاي اخير نيستيم ما بهانه شلوغيهاي اخير هستيم.
خيلي جالبه كه بعضي از مردم انتظار دارن هر چقدر به يك قوميت توهين كنن اونا بايد حرفاشونو شوخي فرض كنن! و انتظار هيچ عكس العملي رو از طرف اونا ندارن!!! اين ترك ها نبودن كه حركت هاي پان رو ايجاد كردن. فارس ها شروع كردن و بايد منتظر عكس العملش مي بودن. هر عملي عكس العملي دارد مساوي در خلاف جهت نه؟
شما بجاي صريحا محكوم كردن اين وحشي بازيها روي اورده ايد به ريشه يابي حادثه .رفتار متداول و با عرض معذرت رياكارانه اي است . جاي ريشه يابي الان نيست . مثل خاتمي كه بعد از يازده سپتامبر رفته بود توي پز روشنفكري كه علت، تفاوت و تبعيض ميان شمال و جنوب است . حرف حقي است . تفاوت و تبعيض وجود دارد . اما وقتي درست بعد از نفله شدن پنج هزار تا آدم از سوي خاتمي مطرح شد بوي ماله كشي آمد .
سلام
متاسفم من هم ديروز بحث مفصلي داشتم تاسفم هم از اين بابت كه مردم حتي كساني كه ازآخرين ترجمه هاي ادبي و فلسفه عقب نمي مونند با جوك مثل يك باور رفتار مي كنند البته به شرطي كه درباره يك قوم ديگه باشه من هم تبريز سفر كردم و وابستگي شديد اين قوم را نسبت به زبان و هويتشون ديدم اما بيشتر برام احترام بر انگيز بود فكر ميكنم گاهي يه حرف يك بهانه نيست بلكه نماينده يك جريانه مثل حماقتي كه از نيستاني سر زد و نماينده يك جريان كثيف و مسموم بود قطعا نيستاني هم در اثر تكرار به باور رسيده بود و حالا شايد بهتر باشه خيلي ها تجديد نظر كنند
واقعيت اين است که مسبب پيشآمدن وضع موجود، خودِ ما هستيم.
ترکها خر تشريف دارند؟
کردها وحشی؟
لرها بیهويت؟
فارسها لجن؟
رشتیها بیغيرت؟
عربها «کلومی»؟
...
شايد! ولی در اصل مسأله اين است که: «هر چه هستند، فقط کمی بيشتر از بقيه هستند.»
والله میرزا جان، خواستم بنویسم که حق داری، دارید و این حرکت آغاز ِ حرکتی جدی تر برای این است که مردم حقوق ِ مسلم شان را به دست آورند و ... که کامنت ها را دیدم و برای لحظاتی از فارس بودن ِ خودم شرمنده شدم.
وقتی عربها مدتی ایران را تصرف کردند زبان مردم هم بنا به زور و شرایط به عربی تغییر کرد که در نهایت فردوسی ما را با شاهنامه خود زنده کرد---
به نظر میاد این قضیه با ترکها ودر سطحی کوچکتر به نام آذربایجان اتفاق ومنطقه ای که زمانی زادگاه زرتشت بود به زادگاهی برای گسترش فرهنگ ترکی تبدیل شده.
فرهنگی که در هیچ کجای تاریخ دستاورد قابل ذکری برای بشر نداشته اما تا بخواهیم برای همسایگان بدبختی داشته.
ميرزاي عزيز
اين عادت تمسخر در ايراني هاست من وقتي تبريز آمدم ديدم در شما هم هست...دوستان اردبيلي و تركهاي اطراف را به سخره مي گرفتيد...در جواب دوست زنجانيم كه با تركي به لهجه زنجاني صحبت مي كرد به فارسي جواب مي داديد:يعني كه شما ترك نيستيد...
و اكنون لا اقل در تهران ترك و فارس آنچنان به هم آميخته اند كه هركس دوستي فاميلي يا رگه اي از خون شما را با خود دارد و تعصبات قومي آنچنان معني ندارد..و مساله قوميت و اجازه استقلال و تا حدودي خود مختاري آنچنان كه در خارج ايران هم معمول است در آمريكا و كانادا هم در ابعاد وسيع وجود دارد..بهترين راه حل است..به اميد روزي كه ....
و در جمله آخرتان ..اطمينان داريد كه خودتان هيچ گاه قوميت ديگري را نكوفته ايد ...عمل انسان مهم است نه شعار....باور كنيد...
سلام...اول از همه سخني با دوستي كه با اسم( يكي از اين سرزمين) كامنت گداشته بود.اين كه زبان رسمي فارسيه درست اما ما تو همين قانون اساسي مون يه اصل داريم به نام اصل 15 .لطفا بخون و بد يه مقايسه بكن آيا اجرا مي شه. من ترك نيستم اما تركي بلدم.من يه اقليت مذهبي و قون هستم .من احساسات جريحه شده يك ترك را درك كاملا درك مي كنم.براي شكستن يه شيشه گاهي يه تلنگر كافيه.نه؟اين مدتهاست وبلاگ ميرزا رو مي خونم ولي اصولا كامنت نمي زارم اما اين پستت رو خيلي پستنديدم ...
بابت غلط هاي املايي معذرت مي خوام
بد=بعد//
قون= قومي//
جريحه شده =جريحه دار شده //
و چند تا غلط ديگه!
نمي زارم=نمي ذارم(نمي گذارم)
خيلي پستنديدم= خيلي پسنديدم
با ارفاق مي شي 15!!
ميرزا
افاضات جفنگي بود. بابا بي خيال معقولات شو! ضمناَ اگه خيلي دوست داري تركي ياد بگيري هر روز غذاتونو تو رستوران ميل بفرماييد.
لابد به نظر حضرت عالي هر گونه جق خواهي غلط و بي مورد است بهتر است كه جفنگيات خودتان را زير لحاف نگه داريد و به مردمي كه ديگر تاب تحمل ندارند خشونت طلب اطلاق نفرماييد اعتراض آرام در جهان سوم كيلويي چند است؟
با سلام به شما. در بلاگ نیوز لینک داده شد.
حق خواهي نه ....!((:
مشكل اصلي ما اجحافاتيه كه از طريق مسٍولان كشور اعمال ميشه كه در اين مورد هيچ كس بي نسيب نيست. اما چرا اين جريان باعث شده كه ما مقابل هم بايستيم؟ مگر ما همه ايراني نيستيم؟ اين فقط يك زبانه همين نه بيشتر نه كمتر. از نظر آداب ورسوم هم هر شهري آداب خاص خودش رو داره.و اين به زبان ربطي نداره. اينجا كه من زندگي ميكنم هم مرتبن برنامه هاي طنز با لهجه هاي متفاوت از تلويزيون پخش ميشه ولي هيچكس اونو توهين نميدونه. چرا من تهراني( كه نصفمون هم تركيم) از جوك درباره خودم ناراحت نميشم . اين كمي به ديد خود آدم وحساسيتهاي الكي برميگرده.
منم يه تركم و از اين بابت متاسفم
حق با شماس
نبايد انقدر تند روي ميكردن
ولي اين مطالبات جمع شده مردم تركئ در طي چند ساله
ميرزا جان مشكل استقاده از آخرين جمله نوشته ات است براي همه.انگشت ها را بطرف هم مي گيريم و همديگر را مسبب بروز مشكلات ميدانيم.راستش برايم عجيب است چگونه ما ايرانيها كه اينقدر از هم بدمان مي آيد و هر يك خودمان را بالاتر از ديگري ميدانيم تا بحال كنار هم سر كرده ايم. اگر كامنتهايت را به دقت بخواني ميبيني هيچكداممان دل خوشي از همديگر نداريم .تو در تهران دلت از دوستان فارس ات ميگيرد .من دلم از دوستان ترك و فارسم ميگيرد(اين هم مشكل ما دو رگه ها).راست مي گويي توهين كردن براي همه مان عادي شده.اين را وقتي فهميدم كه همكلاسي هايم در چشمانم نگاه ميكردند و به تهراني ها بد و بيراه مي گفتند و من براي مهمان نوازي لبخند ميزدم به رويشان و اقوام پدري به تركها بد و بيراه مي گفتند و من به احترام بزرگتر بودنشان حرفهايشان را نشنيده مي گرفتم.فكر كنم خيلي مانده است تا ياد بگيريم جوري زندگي كنيم كه در كنار هم احساس امنيت و راحتي داشته باشيم
سلام
میگن یکی از شعارهای داده شده طی این چند روزه این بوده :
وای به روزی که بفهمیم چی شده!
راست میگن؟
مزخرف نگو گلم
قبول دارم که اين بیعدالتی است که سرباز میکند، اما جهتگيری آن به نظر شما مهم نيست؟ چرا روشنفکران و انديشمندان آذربايجانی به جای «حماسه» سرودن و غيرتافروزی کار جدی فکری نمیکنند؟ چرا به طور جدی خواستار اجرای اصول قانون اساسی فعلی دربارهی حقوق تمام قوميتها در آموزش به زبان مادری نمیشوند و يک حرکت و جنبش در اين جهت شکل نمیگيرد؟
به نظرم البته يک دور بسته وجود دارد: بیعدالتی به جهالت منجر میشود و جهالت زمينهی بیعدالتی بيشتر را فراهم میکند. من به شخصه با فدراليسم و خودمختاری کامل، حتی با رفراندوم برای استقلال آذربايجان و کردستان و بلوچستان مخالف نيستم، اما برای رسيدن به چنين هدفی آيا روشنفکر و رهبر شايستهای وجود دارد که بداند دارد چه کار میکند؟
به نظر من اين جهتگيری و واکنش در مقابل کاريکاتور، به صراحت پاسخ منفی در اينباره بود. اعتراض به بیعدالتی خوب است، اما جهتگيری هم مهم است. چرا بايد ضعيفترين حلقهی جامعهی مدنی، و نه هيچ نهاد حکومتی و دولتی آماج خشم و اعتراض نسبت به بیعدالتی و اهانتهای تاريخی میشود؟ آن هم به سوء تفاهمی که کاملاً مشخص است؟ به نظر نمیرسد که کار از سوی عدهای سياستمدار رهبری میشود که هر انسان و حتی هر ملت جز يک مهره برايشان به حساب نمیآيد؟
ميرزا جان، باور کن چند وقت پيش که يک کانال انگليسی در مستندی ماجرای انتخابات جمهوری آذربايجان و «برآمدن» الهام علیاف را نشان میداد، چنان از حجم سياست عملگرا و ماترياليستی دار و دستهی او حيرتزده شدم که گفتم اينها کارشان در اينجا تمام نمیشود و به سراغ ما هم میآيند! گمان کنم آمده باشند.
اين جنجالها با رهبری روشنفکر باشعور آذربايجانی انجام نمیشود، دست سياستمدار عملگرايی است که از هر چيز ابزار میسازد. نشانهی واضحاش، اين که گويا هيچ راهی برای مفاهمه نمانده بود و تنها مبارزه بود که چارهساز به نظر میرسيد.
در يک کلام، «علت» اين حرکت «غيرتمندانه» و جنبش ضدکاريکاتوريستی تبريز و اروميه ممکن است در آينده مشخص شود اما گمان نکنم همچنان بتوان «دليلی» برای آن يافت، اگرچه تلاش شما در خور تحسين است.