از یخچال سه چهار گیلاس برمیدارم، دمشان را میچینم. مینشینم سعی میکنم به صفحهکلید نگاه نکنم. یکی از گیلاسها مانده، بلند میشوم میروم در یخچال را ببندم. میآیم میبینم گیلاس نشسته است روی یکی از کلیدها. میروم سیدی ضبط را عوض کنم. میبینم رفته روی کلید دیگری نشسته است. میگویم تا تو اسمش را تایپ کنی صبح شده است. میروم ظرفها را بشورم تا گیلاس حرفهایش را بزند.
چه چیزا !!!!گیلاس هم از این کارا بلده ؟
اسمه تو رو...
چي تايپ ميكرد؟