نوشتن برای فریاد زدن خود است، سرودن هم، نواختن هم، طرح زدن هم.
در بند خودیم.
اين است و جز اين نيست...
حالا اين همه فرياد زدي. كسي تو را ديد؟ نتيجه ديدنش چي شد؟
اون موقع كه تو به ديب زميني ميگفتي سيب زميني ما داشتيم شير مي خورديم حالا ميگي حرف ما رو نمي فهمي؟
فریاد، پرتاب کلمات است با تمام وجود
شاید از دیواره ی آتش درونت به سلامت بگذرد.
بهتر است دادت را دیجیتال نکنی میرزا، افاقه نمی کند.
ولی من کسانی رو دیدم که مینویسند و میسرایند و می نوازند و طرح میزنند، بدون اینکه در بند خود باشند.
کاش اینطور نبودیم و کاش اونطور بودیم ...
اونقدر دلبستگی های در بند ِ خود بودن زیاد شده رفیق ... که از این بند در رفتن یا پاره کردنش خیلی بعید به نظر میرسه ...
میگن کسی که میره توو باتلاق و غرق میشه، تا موقعی امید به بیرون کشیدنش داشته باشید که اون حباب آخر از میون گِلها بیرون نیومده ... دیگه وضعیت ما چجوریه ... خودمون میدونیم و ارادهمون و خدامون ...
خوب در مقابل حرف حق چي مي شه گفت؟
بیشتر وقتها از این هم سطحی تر،فقط نیازهامون رو فریاد می زنیم،بدون این که برای شناخت خودمون عمیق تر بریم
كدوم خود؟خودي كه هستي يا خودي مجازي؟
همه همين طوريم عزيزكم...