میگویند جواب مهمترین پرسش زندگی را ته بطریها نوشتهاند. برای همین هر بار بطری خالی میشود تهش را میگیرم رو به چراغ بلکه بتوانم بخوانم.
و تهش هر بار هیچ نمینی مگر دنیای واقعی را ؟
معجوج
اشتباه بهت گفتن ميرزا جان! جوابش ته بطري نيست. جواب را در ته آخرين ليوان خالي عمرت ميبيني.
اثر انگشت حرف منو زد. من هیچی نمیگم.
آخه بطري داريم تا بطري
مسئله اينجاس !
بطری هایی که محتوایشان اصل است، مطمئن باشید کاری می کنند که پرسشگر توان هیچ کاری، از جمله گرفتن بطری رو به چراغ را ندارد. خواندن که چه عرض کنم!
زنده گی مثل راز می تواند از توی یک بطری بیرون بیاید. چه فرقی می کند که راز را در جام بریزی و سر بکشی یا رازت درون کاغذی پیچیده شده باشد و آب بطری را به ساحل ِ تو آورده باشد. اهمیتِ راز چیزی فراتر از زیستن است. کاش ظرف وجود آدمی هم همین طور آسان و یک هو خالی می شد و می شد رو به آسمان گرفت و انتهایش را دید.
شاید هم هیچ کدام فرقی نداشته باشد. شاید نباید سخت گرفت. شاید فقط باید خواند: من بی می ناب زیستن نتوانم... و این گونه بود.
توجیه سرکشیدن است میرزا.
جناب میرزا!
پستهای بی کامنت در راستای کدام سیاست می باشد؟! خدای نکرده قصد انقلاب که ندارید!.....
برادر معتقد و مذهبي ميزرا پيكوفسكي دامت بركاته
استدعا داريم اين ديوار كذايي را تخريب بفرماييد
بنده سراپا تقصير عبد عبيد امضا
ميرزاديوارجان راستش را بگو قضيه چيست، ها؟!
ميرزا چت شد ه؟كامنتو فعال كن!
اگر به جای رو به چراغ گرفتن، روی به شمع میگرفتی، پاسخات را تا به حال گرفته بودی. این بطریها قدیمیتر از دوران لامپ و چراغ و اجاقاند!
شما چرا جو گرفتت ديوار كردي اينجارو ؟
بله ولی حیف تا ته بطری رفتی عقل نمی مونه بخونی چه برسه به سواد.کم بخور این کوفت و زهر مارارو!
آميرزا يه طوري بنويس كه ما پاپتي ها هم بفهميم. آميرزا مي خوام بلينكمت اجازه هست؟