امروز اولین برف آمد. لابد میدانید، وقتی اولین برف میآید باید کسی را پیدا کنید بگویید برف دارد میآید، حتی اگر قرار باشد برود آنطرف دنیا.
به ميرزا: برادر جام اينجوريا نيست. با برف اول حتما بايد كاري كني كه سينه پهلو كني تا تبرك بشه رفيق.
به پرستو: شما كجاي تهرانيد كه برف اومده؟ اينورا كي خبري از برف نبوده. امان از بالاي شهر كه حتي نزولات جوي هم مال شماست. ما فقير فقرا حتي مردن هم به آسوني گيرمون نمياد.
خوب اینوری ها به این میگن "کو اینسیدنس"!
همزمان هم درشهرمادری من اولین برف بارید وهم درشهری که الان هستم.
عکساشو هم گرفتم، دوست داشتی بیا ببین.
من كسي رو پيدا نكردم كه بهش بگم و واسه همين احساس كردم كه اين برف اصلا فايده نداره.
دلم براي برف تنگ شده. براي صداي برف.
من دلم مي خواست اولين برف تو شهر من هم امروز مي باريد.
جالبه كه هر روزحرفي براي گفتن داري
براي اولين بار برف از شرق به غرب باريد .ديروز اينجا داشت برف مي باريد ...
گشتم من از تو مست، يعني غافل
شد از تو خراب خانه ام، يعني دل
افتاد دلم بر آب ، يعني به سرشك
دودي شد و رفت ، گشت يعني زائل
نع ! بايد بگي " برف نو ! برف نو ! "
گفتم: هی، راستی، امروز صبح اولین برفِ تهران اومد. ساعت اون نیمه شبِ دیشبِ من بود.
خوشحال شدم از این که به ش گفتم اما یه جورایی تلخ بود میرزا جان.