آدمها تنها چیزی هستند که ارزش زنده ماندن برایش را دارند.
میرزای عزیز! من بالاخره فکر کنم به تلهپاتی ایمان آوردم!!!
اتفاقا همین امروز (البته همین امروز امروز که نه. چند وقت پیش نوشته بودم، امروز پست شد) چیزی راجع به زنده ماندن در وبلاگم نوشته بودم. راستش الآن که این پستتان را خواندم دیدم عجب اشتباه مهلکی کردهام! و واقعا یادم نبود. من نوشته بودم میشود به خاطر یک کتاب یا موسیقی یا... زنده ماند. البته هنوز هم اعتقاد دارم میشود به خاطر آنها زنده ماند. اما حرف اصلی (اعتراف میکنم) همینیست که گفتهاید. اگر آدمها (بعضی از آدمها دستکم یا در واقع دست بالا) نباشند، هیچکدام از اینها نمیتواند آدم را درست و حسابی نگه دارد. پس درواقع آدمها هستند که ارزش زنده ماندن به خاطرشان را دارند. در اولین فرصت باید حتما به این پست شما لینک بدهم پای آن مطلب. بله! حق با شماست.
سرخوش باشید و شاد امیدوارم.
«چیز»؟
برايش؟ براي كي؟
آهان...برايشان اگر برمي گردد به آدمها بايد بگويي برايشان
يا به عبارت ديگر ادم ها به اندازه قيمت فكرهاشان ارزش ماندن را دارند.
اولين باري بود كه اومدم...باحال بود
نه همه يشان...
و شايد تنها چيزي كه ارزش مردن برايشان .
میرزا از این جملات فوق مدرن گفتی ها! منظورت این بود؟ آدمها تنها چیزی هستند که زندگی ارزش زنده ماندن برایشان را دارد! یا من هنوز نگرفتهم؟! اگه منظورت این بود باید عرض کنم که: آره!
shin alan be ki bar migarde?!
بسيار زيبا وتاثير گذار بود.
رفت در جايي از دل كه بايد!
ممنون!!
اين طور نيست
همينگوي ميگه: زندگي چيزه خوبيه, ارزش جنگيدن رو داره.