این انتخابات سرم شلوغ بود و نرسیدم زیاد بروم ستاد و این هفته آخر عصرها سر میزدم و گهگاه کمکی میرسیدم بکنم. امروز عصر تاجزاده در ستاد بود و یکی دو ساعتی حرف زد. از گفتههایش و شنیدههایم در این یک هفته نوشته زیر را بیرون کشیدم. شاید نوشته کمی آشفته شود، چون واقعاً وقت ندارم مرتبش کنم.
احمدینژاد چیزی است که همهمان درش ماندیم، هدیهای است از طرف تحریمیها و اصلاحطلبان چندپاره. در این یک سال تیشه به ریشه کشور زده است و در سیاست خارجی کار را به جایی کشیده است که خودش هم ترسش برداشته است، اقتصاد را فلج کرده است (دیروز اعلام شد نرخ تورم آذر پارسال تا امسال سی درصد است) و چنان آشوبی به پا کرده است که آینده که سهل است، از فردا نمیشود مطمئن بود. اگر کسی از تحریمیها بعد از این یک سال هنوز معتقد به تحریم است واقعاً باید در بحث با او شروع کرد که آقا دو بهعلاوه دو چهار میشود یا خیر. تحریم یک انتخاب در انتخابات است ولی وقتی اصلاً انتخاباتی در کار باشد. این عمل انفعالی وقتی مهم است که واقعاً قرار باشد کسی به نتیجهاش توجه کند. تحریم در ایران شبیه پلاکارد No War only Love بلند کردن وسط نسلکشیهای دارفور است. قوانین صلح در جنگ جواب نمیدهند. تحریم وقتی معنی دارد که در جنگ سیاسی نباشیم. یکی میگفت من احساس میکنم به شعورم توهین میکنم وقتی در این انتخابات غیر آزاد شرکت میکنند. آقا وقتی یک آمریکا یک بمب ریزهمیزه در راستای فرمایشات رئیسجمهورت روی سرت انداخت کمتر به شعورت توهین میشود؟ انتخابات در این مملکت یک ژست یا وظیفه شهروندی نیست، یک جنگ برای حق حیات است، برای حق نفس کشیدن، برای زنده ماندن. میگویند سال بعد وقتی آمریکا عراق را ترک کند عراق تجزیه خواهد شد و آن وقت گمان میکنید این دولت بتواند خوزستان (منبع درآمد این مملکت) و کردستان را جزو ایران نگاه دارد؟ امروز جمهوری اسلامی و ایران یک چیز هستند، اگر جمهوری اسلامی از بین برود ایران نیز همراهش از بین خواهد رفت. گویا (مطمئن نیستم) داریوش همایون جایی گفته بوده است اگر قرار باشد بقای ایران به بقای آخوندها وابسته باشد من خودم از آنها حمایت خواهم کرد، اگر همایون این را میگوید گمانم تکلیف من و شما روشن است.
اصلاحطلبان کاری کردند که انتظار نمیرفت بتوانند، با تمام چندپارگیشان توانستند حرفهای عمل کنند و ائتلاف کنند و حتی کروبی را راضی کنند به سه نفر. تقسیم وظایف را هم حداقل روی کاغذ خوب انجام دادند و جذب نیرو را دادند به مشارکت و گویا مدیریت نیرو را به مجاهدین و تبلیغات را به کارگزاران، هر چند در عمل خیلی هم عالی عمل نشد و مثل انتخابات پارسال پول کم بود و به اعتراف خود کارگزارانیها حتی یک سوم قالیبافیها (چه رسد به احمدینژادیها) نتوانستند بنر و پوستر آماده کنند. باز انگار مشکلات همیشگی کم بود عدم شناخت مردم از اینکه خاتمی در این انتخابات لیست دارد هم اضافه شد. یکی به شوخی میگفت خاتمی در خبرگان رای اول را میآورد چون مردم فکر میکنند خودش کاندیدا شده است.
نظرسنجیها میگویند مشارکت در تهران حدود 33 درصد است. حدود 31 درصد لیست احمدینژاد، 28 درصد اصلاحطلبان و 20 درصد قالیباف رای خواهد آورد. این یعنی اینکه مردم حتی اگر لیستی رای بدهند باز نتیجه یک شورای تلفیقی خواهد بود. میگویند سه چهار نفر اصلاحطلب در شورا خواهد بود. بررسی این درصدها یک نتیجه مشخص دارد، حتی هزار رای هم مهم خواهد بود. هر چقدر اصلاحطلب بیشتری در شورا باشد اصلاحات بیشتر زنده خواهد شد برای انتخابات مجلس. در شورای دوم تاجزاده با بیست هزار رای فاصله نفر شانزدهم شد، اگر پانزدهم میشد و میرفت شورا شاید جایی که امروز ایستادهایم نبودیم. برای همین میگویم باید رفت و رای داد.
خبرگان را نباید فراموش کنیم. درست است آنجا چنان قلع و قمعی کردهاند که به سختی کسی میشود پیدا کرد که قابل رای دادن باشد ولی نباید فراموش کرد دوره این خبرگان 9 سال خواهد بود و ممکن است خبرگانی باشد که رهبر تعیین کند و تصور کنید این خبرگان یک دست در خدمت مصباح باشد. برای همین باید رفت به هاشمی و روحاین و توسلی و موسوی تبریزی و امثالهم رای داد تا حداقل کورسویی از امید باقی بماند. به نظر من خبرگان از شورا مهمتر است.
اصلاحطلبان نمایندگان واقعی من نیستند، هرگز نبودهاند. ولی حداقل برای نابودی من قدمی برنداشتهاند، درست است پی ایدهآلهای من نرفتند و نخواهند رفت ولی حداقل علیه آنها نیز نخواهند بود. شاید روزی آلترناتیوی بهتر از آنها پیدا کنیم ولی امروز کسی جز آنها نیست. باخت آنها باخت من نیز خواهد بود. باخت در این انتخابات یعنی نابودی، یعنی از دست رفتن آخرین قطره امید اصلاحات که خاتمی است. خواهش میکنم فردا بروید در هر دو انتخابات رای دهید. تماشاگر باقی نمانید.
سلام
واي واي!! احمدی نژاد عجب هیولای ترسناکیه! من که اینقدر ازش ترسیدم که برای نجات از شرش میام به کاندیداهای مهربون و دوست داشتنی شما رأی میدم!
sholoogh mikoni mirza, ye matn por az eddea va hayajan.
يكی از بهترين و دقيقترين مطالبی بود كه در اين مدت خونده بودم. دستت درد نكنه. خير از جوونیات ببينی!
هی به اين ملت میگم كه اولاً به آمريكا اميد نبندين كه براتون دموركراسی و آزادی بياره. در ثانی من ديكتاتوری رو به دموكراسی سوغاتی ترجيح میدم. به قول مرحوم صبا: «گوش شنوا كو!؟»
نه نمي دم... حتي اگه همونطور كه مطمئنم از اين بدتر هم بشه باز هم راي نمي دم
:((
میرزا جان این تاج زاده اسمش تاج دارد. یک عمامه زاده پیدا کن تا حرفش دنیا و آخرت ما را تضمین کند.راستی در دیم مبین ما دو بعلاوه دو هر چه بشود چهار نمی شود. بیخود سعی می کند دین ما را به تاراج ببرد این آقا. شاید هم تاراج زاده بوده نه تاج زاده. البته من خیلی با زنده نگه داشتن این نَهضَت موافقم. بقول امام باید اصولا ما هر زمانی یک نهضت را زنده نگه داریم اما نَوََفهمیم. باقی بقایت.
--------------------
میرزا: دخوی عزیز، چرا بجای ایده با راوی مخالفی؟ نوشته بالا بیشتر عقاید خودم بود و ارقام را از حرفهای تاجزاده کشیده بودم بیرون. جه ربطی به تاجزاده دارد؟
سلام جناب پيكوفسكي! مساله اي كه در مورد خروج نيروهاي آمريكايي از عراق و جنگ داخلي در آنجا و نهايتا تجزيه عراق و تاثير رنجبار آن بر شرايط ايران نكته بسيار مهم و قابل تاملي است كه به شدت از آن غفلت مي شود. به وبلاگ تان لينك دادم و خوشحال مي شوم شما هم همين كار را با وبلاگ من بكنيد!!
میرزا جان چه کردی که بلاگ رولینگ پارتی بازی میکنه برات؟
--------------------
میرزا: از کامنتت خیال کردم باز برق بلاگ رولینگ رفته و من ماندم بالای لیست. الان چک کردم دیدم نخیر مثل آدم کار می کند. خلاصه کجا پارتی بازی کرده بگو برویم تشکر. چون من که کاری نکردم.
سلام محمد جان آقا قشنگ مي نويسي . مشتريتم. ديروز ديدم كه دانيال لشكري وبلاگ داره و جالب بود واسم. تو مي دونستي؟
دوست من، وضع آنچنان بدتر يا بهتر از دورههاي پيشين نيست و من در عجبام از اينگونه قضاوتهايي که ميکني. بحران سياست خارجي در زمان خاتمي و با اعلام غنيسازي اوج گرفت. او رييس دولت بود که ما در بحران فرو رفتيم، احمدينژاد تنها دولت بحران را تحويل گرفت. آزادي اجتماعي در دورهي او کماکان تفاوتي نکرده است. دربارهي سياستهاي اقتصادي او بايد بگويم که البته هرگونه اعمال سياست انقلابي در اقتصاد ميتواند خطرناک باشد اما دو امر را نبايد از نظر دور داشت يکام آنکه رييسجمهور منتخب مردم است و معنا ندارد از او انتظار داشته باشيم راي بياورد و نظر رقيب را پياده کند و دوم آنکه در جمهوري اسلامي سياستهاي کلان اقتصادي و البته سياسي بهصورت مشورتي و از بالا اتخاذ ميشود که رييسجمهور عضوي از جمع تصميمگيرنده است اما نميتواند بهتنهايي آن تصميم را برهم بزند. در مورد تجزيه شدن کشور جاي کمترين نگراني نيست. عراق خود کشوري جعلي است که اتحاد ايالتهاي آن آن مسخره و مديون بريتانيا است با اين حال بهزور هم که شده متحد نگاهاش داشتهاند و ميدارند چراکه در دنياي سياست بينالملل پر است از سيگنالهايي از اين دست مخاطبهاي خاص خود را دارد. تجزيهي عراق يعني شکست سياست خاورميانهي بزرگ و حفظ اتحاد عراق فرستادن اين سيگنال به ايرانيها و ديگران است که نگران تجزيهطلبي و ترسيم مجدد مرزها نباشيد، غرض تنها دمکراتيزه کردن خاورميانه است و نه انقلابهاي بزرگ و بههم ريختن همه چيز. تجزيهي عراق يعني همانکه گفتي، اتحاد همه حتا سلطنتطلبان که در سنا و مجلس نمايندگان امريکا نفوذ دارند بر سر استحکام جمهوري اسلامي مروج تروريسم و دشمن امريکا. عراقيزاسيون (آزادسازي و دمکراتيزاسيون با روش نظامي) در واقع درست معکوس بالکانيزاسيون بود و اگر توجه کنيم سيگنالهاي بسيار قوي امريکا و انگليس را ميتوان رمزگشايي کنيم و نگراني از تجزيه نداشته باشيم. در مجموع وضعيت اضطراري رخ نداده است که به ديو پناه ببريم از دست ابليس.
----------
میرزا: محمد عزیز:
یکم: بحران سیاست خارجی نتیجه تصمیم نظام بود ولی گمانم اصلاحطلبان سوتیای مانند افتضاح احمدینژاد در مورد هولوکاست میدادند و یا بهانه میدادند که بهانه برای فشار بینالمللی بر ایران زیاد شود که این کشور جنگجو است و میخواهد اسرائیل را محو کند.
دوم: آزادی اجتماعی در سطح تغییر نکرده است ولی در عمق، آنجا که مهم است، یک فاجعه دارد رخ میدهد. از وضع نشر کتاب امروز خبر نداری مگر؟
سوم: در مورد اقتصاد منظورت این است که چون مردم به او رای دادند هر غلطی خواست میتواند انجام دهد؟ این دفاع است؟ در سیاستهای کلان نظام تورم سی درصدی بود؟
چهارم: نظر تو در مورد تجریه عراق فقط یک فرض است. متاسفانه چنین پیشبینیای دلایل مستندتری لازم دارد. حداقل من را قانع نمیکند.
پنجم: واقعاً چه چیزی رخ باید بدهد که وضع را اضطراری بدانیم؟
انتخابات میتواند توازن قدرت را حفظ کند. همين. و همين کم دستآوردی نيست. در واقع: دشمنِ دشمنِ من، لزوماً دوست من نيست، ولی ضامن آسايش من که هست.
دقیقاً.
...خواجه در بند نقش ایوان است
در محل شمارش آراء بر خلاف گذشته خبرنگار راه نداده اند امشب. مصاحبه وزیر کشور را هم لابد خوانده اید که سال دیگر انتخاباتی برگزار می کنیم که می خواهیم. چنان از انتخابات صحبت می کنید انگار اهمیتی دارد برای اینها انتخاب ملت. وقتی رسما می گویند ما می خواهیم از مردم بیعت بگیریم دیگر نهایت! ساده گی است رای دادن آقای عزیز
ببین به کجا رسیدیم که باید از کسی که کاری به کارمان ندارد؛ حداقل برای نابودی ما قدمی برنداشته؛ باید خوشحال باشیم.
این یعنی تنفس به شرط پذیرش زور. همه جای آدم درد می گیرد.
من به اصلاح طلبان رای دادم. چندین نفر رو هم تشویق کردم که به اصلاح طلبان رای بدهند و خوشبختانه موثر واقع شد.
tashviiiiiiiiigh ,merci vaghean khastegim dar raft az bas ke kolii bahso jadal kardam ke baba bayad beyne bado badtar bad ro entekhab kard be omide movafaghiat
دوستان عزيز!
با سلام و ارادت،
با هر انتخاباتی در ايران هيستری "تحريم ستيزی"دربين دوستان تشديد می شود و ناگاه فراموش می کنند که در کجای زمين ايستاده اند و ثقل زمين کجاست؟وگاه به تصور اينکه تا کنون نه مردم به آقای خاتمی در سال ۱۳۷۶آن رای بالا را دادند ونه اينکه به دليل سرخوردگی ناشی از بی برنامگی آقايان با مشارکت ۱۲% در انتخابات دوم شوراها ،شرکت نمودند ، قلم های غلاف شده اشان را بيرون می کشند و به انتظارموفقيت با توسل به معجزه ونه در نقد سياست گذشه خود با نفی سياست ديگران برای خودهويت ميسازند وشادان محکمه قاضی را که تنها بدانجا رفته بودند ترک می کنند و تا انتخاباتی ديگرمنتظر معجزه ای ديگربه انتظار می مانند.
دوستان عزيز،
اگر بپذيريم که سياست "بهترين گزينه در زمان با برنامه مشخص برای رسيدن به قدرت است"،آيا برای يک سازمان ويا يک حزب سياسی که باور به اينگونه بازی قدرت که همواره چانه زنی در بالا وبی توجهی به مطالبات پائينی ها بوده وتشويق به مشارکت نيز فايده ای برای پيشبرد دمکراسی و حقوق بشر در کشور ندارد،سياستی بجز عدم مشارکت باقی می گذارد؟فراموش نکنيم که وقتی از سازمان ويا يک حزب سخن می گوئيم با شخصيتی حقوقی مواجه هستيم که اتخاد تاکتيک ويا سياست ورزی ميبايد در خدمت استراتژی قرار گيرد.
با لحاظ اين موضوع که نه "تحولات مسالمت جويانه" به مثابه يک روش،بلکه "اصلاح حکومت دينی"برای بعضی از دوستان هم تاکتيک وهم استراتژی محسوب ميشود، طبيعی است که آسان ترين راه را که همان دنباله روی بدون برنامه مشخص را بر گزينند و محصول آن ،همان ميشود که يک روزبدنبال رفسنجانی ،باری ديگر به دنبال خاتمی وامروزبدنبال کروبی وشايد فردا در مقابل مصباح از ولايت خامنه ای نيز حمايت کنند.
دوستان عزيز،
قطعأميدانيد به غير از انتخابات به اصطلاح رياست جمهوری،هر کدام ازما بدليل اقامت درخارج از کشور حق انتخاب شدن وانتخاب کردن رانداريم .اين را گفتم که بگويم وقتی حق انتخاب در حوزه فردی بررسی ميشود،به مثابه يک رفتار اخلاقی ونه سياسی مورد ارزيابی قرار می گيرد.
آيا هرگز از خود پرسيده ايم که بدليل وجود استبداد دينی وساير عواملی که شما نيز حتمأ به آنها آگاهی داريد هيچ تشکل سياسی اعم از داخل و خارج از کشور قدرت تاثيرگذاری برتصميم منطقی مردم به مثابه يک کل را نداشته وتا زمانيکه اين پرده نا اميدی ازتشکل های سياسی فرو نريزد بايد منتظر گاه سکوت وگاه هجوم مردم درتمامی عرصه ها باشيم.به همين دليل نه با سکوت مردم اين حکومت تکان نميخورد(چون حکومتی استبدادی است)ونه با هجوم در انتخابات
فرمايشی.وبه همين دليل بدون اينکه به اصل قضايا بيانديشيم،به يکباره و در عين باور به خرد به مردم گرائی ناب غوطه ور ميشويم وفراموش می کنيم که انتخابات اخير نه آخرين ونه اولين انتخاب در حکومت دينی بوده که همواره مورداستفاده ابزاری درجهت تحکيم ساختارهای موجودقرار گرفته است.
راستی ميتوان به فوائد حاصل از انتخابات در گذشته در زندگی روزمره مردم ،در کاهش گرانی،درکاهش ناهنجاريهای اجتماعی،و......اشاره نمود؟
دوستان دلتان را خوش نکنيد.سياست دنباله روی اگر چه ساده ترين گزينه در لحظه باشد ولی قطعأ دشوارترين پاسخ برای آينده خواهد بود.
دوستان عزيز،
شايد حافظه تاريخی شما دچار فراموشی ويا خود فراموشی شده باشد،ولی ميخواهم بعضی از اتفاقات نه سالهای خيلی دور را برايتان تکرار کنم.
آيا اين تحريميان بودند که در شورای اول با شهردار منتخب خود آقای الويری به توافق نرسيدند وباعث انحلال زود هنگام شورای شهر تهران شدند؟
آيا اين تحريميان بودند که با حکم حکومتی در مجلس ششم از طرح لايحه اصلاح مطبوعات جلوگيری کردند؟
آيا اين تحريميان بودند که مانع ازتصويب طرح اختيارات آقای خاتمی درزمان رياست ايشان بر قوه به اصطلاح مجريه شدند؟وآيا تحريميان به ايشان گفتند برای حفظ نظام وولايت سکوت کنند؟
آيا اين تحريميان بودند که به مردم گفتند به دليل سوء استفاده دشمن از حضوردر محل تحصن نمايندگان مجلس خودداری ورزند.
آيا اين تحريميان بودند که آقای عبدالله نوری را به زندان روانه کرده وباز هم سکوت کردند؟
آيا اين تحريميان بودند که حکم توقيف ۸۴ روزنامه وحکم دستگيری دانشجويان و نويسندگان ووبلاگ نويسان را صادر نمودند وفقط به بيان بستن فله ای بستن مطبوعات اشاره کرند؟
آيا اين تحريميان بودند که پرونده قتلهای زنجيره ای را مختومه اعلام کردند؟
آيا اين تحريميان بوده ويا هستند که خواهان سر پوش گذاشتن بر قتل زهرا کاظمی هستند؟
آيا اين تحريميان بودند که گفتند اگر کانديد ما رد صلاحيت شود،درانتخابات شرکت نمی کنيم ولی با حکم حکومتی در انتخاباتی که از پيش نتيجه آن مشخص بود شرکت کردند؟
آيا اين تحريميان بودند که از مطالبات داشجويان حمايت نکردند و درقبال زندانيان سياسی غير خودی سکوت می کنند؟
دوستان عزيز،
خانه از پای بست ويران است.
اگر انصاف داريد،صادقانه قضاوت کنيد.طرفداران اصلاحات حکومتی با بيان اينکه کمتر از سياهی ها حرف بزنيم بر چشمان خود عينک رنگين ميزنند وهمه چيز را رنگی ميبينند.مثل زنان خيابانی رنگی،معتادين رنگی،کودکان خيابانی رنگی و.........
مدافعان اصلاحات حکومتی به دليل نداشتن برنامه وبه دليل اينکه بردفاعشان از اين تئوری به مثابه يگانه راه نجات اصرار دارند،هرگز از ستمی که بر اکثريت ايرانيان ميرود سخنی به ميان نمی آورند،ايشان ازسقوط جامعه در تمامی زمينه ها سخن نمی گويند و فقط وقتی محصول چانه زنی در بالا وبی توجهی به پائينی ها ،احمدی نژاد ميشود،فرياد سر می دهند که ديديد حاصل تحريم چه شد؟
دوستان عزيز،
پيش از اينکه هيستيری شما برای انتخابات بعدی تشديد شود،بيائيم با هم انديشه کنيم وبرای خود هويت مشخص تعريف کنيم .کيستيم ؟ چيستيم؟وچه مخواهيم؟ تا زمانی که اين هويت دنباله روی، بدون تعريفی مشخص حتی از اصلاحات حکومتی باشد ،شما ناچاريد همچون مبتکرين اين فکر همه چيز را به خودی وغير خودی تقسيم کرده وعدم موفقيت خود را نه در خود که در ديگران جستجو کنيد.
دوستان خوبم،
من اگر در ايران بودم به دليل اينکه:
هر رأی را رأی به ساختار حکومت دينی ميدانم(که شوراها ی اسلامی و روندی که برآن حاکم ميباشد نيز از اين موضوع مستثنی نمی باشد).
وفوائد شرکت در اينگونه انتخابات را کمتر از عدم مشارکت ميدانم، در انتخابات شرکت نمی کردم و تمامی تلاش خود را به روشنگری در خصوص ماهيت استبداد برای افراد ومردمی که دوستشان دارام ميکردم،که چگونه انسان وتفکرات انساندوستانه در طول حيات اين حکومت دينی ابزاری ميشود برای تحکيم قدرت يا برای رسيدن به قدرت وپشت کردن به آنانی که با آمال وآرزوهای متفاوت به کانديد رهبر "نه"ميگويند واين"نه"را بی برنامگان اصلاح حکومت "آری" به خود ارزيابی ميکنند ودرنهايت هم بين مردم و نظام،"نظام" را انتخاب ميکنند.
دوستان عزيز،ما انسانيم واين حق ماست که حتی اگر خود نيز شاهد آن نباشيم ،روزی از فرهنگ گزينش بين "بدتر" و"بد" عبور کنيم و اگر هنوز در خود اين توانائی را سراغ داريم،انرژی خود را صرف گزينه ارتباط با مردم وعبور ازتنگنا های اين ارتباط قرار دهيم وفراموش نکنيم که حکومت دينی حاکم بعنوان پديده ای جديد، قابل قياس با ترکيه،شيلی و...... نيست .همانگونه که با طالبان نيست.
فراموش نکنيم که ما به استبداد و حلقه تنگ آن پاسخگو نيستيم.ما پاسخگو به مردم و تاريخ آينده هستيم.
اگر شمانميخواهيد به آيندگان پاسخ دهيد،ميتوانيد "سازمان فدائيان اصلاحات حکومتی،پيروان خاتمی ـکروبی ـ رفسنجانی را تاسيس ولی پيشنهاد ميکنم چند نقطه در پايان بگذاريد که اگر روزی مصباح يزدی در مقابل خامنه ای قرار گرفت به لحاظ مشارکت فعال شما بتوانيد از خامنه ای نيز حمايت کنيد.
شاد باشيد
حميد حميدی
۱۵ دسامبر ۲۰۰۶ /۲۶ آذر ۱۳۸۴
اولاً هيچكس در انتخابات شوراها از تحريم حرف نمي زند چون ماهيت آن با بقيه انتخاباتها فرق دارد. دوماً تقلب در انتخابات بيداد مي كند اين آقايون اصلاح طلب آن زمان كه مجري انتخابات بودند جا زدند واب به الان مگر عقلمان را از دست داده ايم كه مرتب راه رفته را امتحان كنيم اون هم حالا كه همه چيز دسات آنها است. سوماً كي گفته آمريكا مي خواد به ايران حمله كنه؟ اين شلوغ بازي شما اصلاح طلبها است كه مردم را مي ترسونين تا بين بمب يا احمدي نژاد مخوف و شما يكي را انتخاب كنند! تا كي مي خواين با سوء استفاده از ترس از ديگران از مردم راي بگيرين؟ ديدين كه سودي هم نداشت و نتايج معلوم است. سعي كنين برنامه داشته باشين و از توبره و آخور خوردن را تمام كنين! يه روز هر چه از دهنتان در مي آمد به هاشمي مي گفتين حالا اميد اصلاح طلبها شده ايضاً كروبي!
اگر فرصت داشتید حرفهای یک تحریمی را در zirebaran.blogfa.comا بخوانید.
خجالت آور است که مثل منی باید پاسخگوی بی لیاقتی و مصلحت اندیشی های مزورانه امثال خاتمی باشیم. احمدی نژاد حاصل گندکاری اصلاح طلبان بود نه تحریم امثال من. لطفا شعور گروهی را که فریب اصلاح طلبان سینه چاک نظام مقدس اسلامی را برای امید بستن به امامزاده بی معجز انتخابات نمی خورند زیر سوال نبرید.
آدرس درست
zirebaran.blogfa.com
مساله اينه كه اونهائي كه راي نمي دن انقلاب مي خوان@ اينقدر ساده يا اينقدر جان به لب رسيده هستند كه آمريكا را به اينها ترجيح ميدن و بدبختانه تعدادشون به نسبت رياست جمهوري تصاعدي زياد شده