سینی قیافه‌ی قدیمی داشت، دورش دندانه‌های قوسی، از آن سینی‌‌ها که یک موقع مسی بودند، این یکی مسی نبود. داخلش کاسه کاسه غذا را چیده بودند. کمی از این، کمی از آن. یک بشقاب کوچک و وسط همه‌ی این‌ها لیوان. هر کاسه واحدی از زمان بود، فرصتی برای حرف‌زدن و شنیدن، که شب بگذرد و گذشت. بعد از کاسه‌ها چای که باز بگوید و بگویی و خوشی.


نظرات:

!
موفق باشی.



صفحه‌ی اول