همیشه می‌گفتم مخاطب حق ندارد هر چه می‌خواهد برداشت کند، تصور کند. می‌گفتم او باید تلاش کند منظور پدید آورنده‌ی اثر را بفهمد. چند روز پیش دختر برایم گفت بعضی وقت‌ها شاید طراح هدفش آزاد گذاشتن تصورات بیننده باشد و بخواهد برداشت‌های مختلف را بشنود. امروز دیدم خیلی وقت است خودم به این کار مشغولم و برایم کامنت‌دانی همان حکم را دارد، به‌خصوص وقتی نوشته کوتاه باشد که اغلب هست. کم پیش نمی‌آید کامنتی از خود یادداشت خواندنی‌تر باشد، مثل کامنت نگاه برای مطلب روزمرگی چهار روز پیش یا کامنت‌های خواندنی‌ای که برای خرمالوهای دیروز گذاشته‌اند.


نظرات:

‌و حسن يك نوشته در اين است كه بعد از نوشتن ماهيتي درون ذاتي پيدا مي كند و حال اينكه با قصد نويسنده همسو هم در نيايد نقصاني دز نويسش او نمي اندازد..در مقابل نويسنده مي ايستد و او را دچار يكي از خوانشهاي ممكن مي كند
+
و این از توانایی های نویسنده است که چگونه خوانش گر را در متن به مکاشفه بیاندازد که لذت جاودانه آن را جایگزین جذابیت زودگذر آن کند
نویسنده با معجزات فراطبیعی خویش متن را از چارچوب تجرد خارج می کند و خواننده را در متن همراه می سازد و مجادله ای با ذهن او در می اندازد و با ایهامي چند معنا و ساختاري قابل بسط به پیروزی می رسد ...
+
اصل اساسی در نوشتن بیان کردن متنی بر اساس واقعیت نیست ... اجازه دادن به واقعیت است که متن خود را بسازد ... از منطق سرپیچی استفاده کند و خوانش گر را در منطق خویش شریک کند ...
+
موفق باشي ميرزا


ولي من فكر ميكنم كه هر خواننده اي يا شنونده اي دقيقا از ذهنيات خودش براي درك هر چيزي استفاده ميكنه و خيلي كم پيش مياد به هدف گوينده برسه!


به اعتقاد من خواننده يك اثر انچه را درمي يابد كه خود به ان اعتقاد دارد و يا در ناخوادگاه خود با ان كلنجا ر رفته است.گاه در همن نوشته هاي كوتاه و بي سرو ته مينوان شباهت ها يي را در يافت كه ناخواسته دركي متفاوت با هدف نويسنده اثر را پديد مي اورد.


واسه همين ميگن هنرمند ، خالق اثره و مخاطب، مالك اثر . گاه شايد من خواننده بيشتر از شما با نوشته‌هاي اين وبلاگ ارتباط برقرار كنم و از آن لذت ببرم و با يك متن كوتاه مدتها زندگي كنم ( كه اتفاقا بارها پيش اومده يك خط از مطلبتان آنقدر در ذهنم ماندگار شده كه خودم هم يادم نميومد مال منه يا شما :)


آره، گاهی برداشت مخاطب از خود اثر جالبتره... اما خودمونيم،گاهی آدم يه چيزی مينويسه و با خوندن تصورات و برداشتها و بفهميهای ملت دهنش از تعجب باز ميمونه!


ببخشيد، بفهميای اشتباهه، منظور بدفهميها بود.


نوشته‌ها مستقل از نويسنده‌شان به پيش می‌روند، بعد از مدتی انگار که آن‌ها نويسنده را خلق‌کرده‌اند، نه نويسنده آن‌ها را.


سلام دوست من لینک سایت شما رو به نام ميرزا پيكوفسكي در سایت خودم گذاشتم با روزی متوسط چهارصد بازدید کننده خوشحال میشم شما هم لینک من رو با عنوان میهن تک بزارید متشکر http://www.mihantak.com


یه کمی دیر متوجه این قضیه شدی که برداشت مخاطب میتونه مستقل و مفیدتر از اصل مطلب باشه. احتمالا هم برای همینه که دو روز بعدش نوشتی فهمیدن سعادت است. مگه نه؟!



صفحه‌ی اول