فهمیدن سعادت است.
نمي فهمم
بعضی وقت ها هم نفهمیدن!
فهميدن ديگري سعادت است اما به نظرم فهميدن همه چيز بدبختي است!
ّپيش ما بيا!
بالاخص، فهميدن ِ سعادت!
به گمانم مدینه ی فاضله ات را پیدا کرده ای میرزا!
حالا از کجا می فهمی که فهمیده ای؟!
تا سعادت چه باشد ؟
من كه كج فهمي را به فهم مطلق ترجيح مي دهم . لا اقل مي تواني خودت را به كوچه علي چپ بزني و به ريش همه بخندي.
بين اين همه موهبت براي احساس سعادتمندي. حالا چرا فهميدن ؟
ولي سعادت فهميدن نيست ، قضيه يك شرطيست
اگر فهميدي سعادتمندي ولي اگر سعادتمند شدي دليلي نيست حتمن فهميده باشي
سعادت آن است که بدانی همه ی آنچه فهمیده ای در مقابل آنچه برای فهمیدن مانده ذره ای بیش نیست ... آری برادر جان ... اینجاست که دانستن مهمتر از فهمیدن است و سعادت واقعی است.
مادر بزرگم همیشه می گفت از هیچ چیز در زندگی نباید ترسید، فقط باید آن را فهمید.
از كلمه ي سعادت خوشم نمي نياد . اما فهميدن ام ام ام خوبه مي تونه خوب باشه .
مزاح می فرمایید قربان ...
بعضي وقت ها هم شقاوت!