این اواخر این‌جا را کسان دیگری نوشته‌اند. من فقط راوی بوده‌ام؛ و دوست دارم این‌طور بودن را. یک‌طوری است انگار گوشه‌های از دیالوگ‌ها را می‌آوری و این گوشه‌ها نه متعلق به تو هستند و نه آن دیگری. حتی همین نتیجه هم از دل یک دیالوگ بیرون آمده. و این با آدم‌ها بودن و گفتن را دوست دارم. حتی می‌توانی مرزهای خودت را هم بگذری، با دیگران، فقط در حضور دیگران. برای همین از تنهایی متنفرم.


نظرات:

يه كم كه تنهايي بكشي اين لحظه ها رو بيشتر از قبل دوست خواهي داشت!


موافقم.حس خوبي دارد با انسانها و حرفهايشان...


تنهايي معركه است ...من عاشق تنها بودنم ...تومهمونيا تو دانشگاه تو بيرون از اتاقم هميشه خسته و متنفر ميشم ....تنهايي خوبه مهربونه


موافقم اما نمی تونی از تنهایی متنفر باشی!



صفحه‌ی اول