سکوت هرگز نمیشکند، او مغرورتر از این است. فقط گهگاه خود را لابلای حرفها و نتهای موسیقی پنهان میکند. او همیشه همهجا حاضر بوده، هست و خواهد بود، تا ابد.
سلام میرزا...
من نمی دونم تو چه فصلی مسافرت رو تجربه کردی...ولی دلم واسه یه دختر رها که شلوار گرمکن بپوشه و دور تمام پمپ بنزین های اروپا بدوه...تنگ شده...واسه دختری که روز اول عید بره تو واتیکان قاطی پیرزن های ایتالیایی به هوای اینکه کشیش از اون نونا بذاره تو دهنش و اینم بگه امین...واسه دختری که اینقدر شراب فرانسه بخوره که لیدر تور با سیلی بفرستتش تو جعبه راننده ها...اونم تا خود پاریس اون تو بخوابه و توهم بزنه که الان می افته کف جاده...دلم واسه خود خرم تنگ شده...تو می فهمی چی میگم؟
مگه همه ي صداها سكوتاي شكسته نيستن؟سكوت هميشه هست مگه اين كه بشكنه.
آره ديگه فقط بايد اون گه گاهشو زياد كرد...
دیدی تا حالا که گاهی کلمه ها از حضورشون شرمگین باشن؟
عالي!
پس ما این وسط چه کاره ایم؟
سکوت و موسیقی که کار خودشان را می کنند و ما هم که...