۳۰۰ را در لندن دیدم. از دید من (که البته چندان سینما را داخل هنر نمی‌دانم) چندان چیز جالبی نبود. حتی اگر قرار بود حماسه ساخته باشند آن هم نبود. گرافیکش هم چندان تحت‌تاثیر قرار نمی‌داد. برش‌هایی را دوست داشتم. مثلا آن قسمت حلول روح غیبگو (یا هر چه که بود) در بدن دختر که بسیار زیبا تصویر شده بود. به هر حال به تبلیغاتی که در موردش می‌کنند نمی‌ارزید.
در مورد ایران. من احساس نکردم که به من توهین شده است. این بیشتر تحریف بود تا توهین. مردی که خشایارشا بود شباهتی به او یا هر شاه دیگر در تاریخ نداشت. حالت زنانه‌گی هم نداشت و بسیار رهبر مقتدری به نظر می‌آمد. سپاهیان و ژنرال‌ها و سفیران ارتش ایران قیافه‌ی ایرانی داشتند و تنهار چهره کریه یکی غولی بود در ارتش ایران که اسپارتی‌ها کشتندش و دیگری چهره گارد شاهنشاهی بود که وقتی ماسک یکی کنار رفت معلوم شد بسیار کریه هستند. ارتش ایران هم آن‌طور که نوشته بودند بی‌دست‌وپا نبود ولی زیاد کشته می‌شدند. اسپارتی‌ها با هر حرکت دست چند نفری از ایرانیان را نقش زمین می‌کردند. اغراقش آنقدر زیاد بود که دل می‌زد.
در نهایت شاید چیزی بود شبیه به ارباب حلقه‌ها. منتها نه داستان جالب و استخوان‌دار آن را داشت و نه کارکترها جذابیت چندانی داشت، شاید تنها کارکتر واقعی همان خشایارشا بود.
خلاصه اینکه فیلم مهمی نبود که اثر خاصی داشته باشد. از این فیلم‌ها بود که با سر و صدا اکران می‌شوند و بعد بی سر و صدا فراموش می‌شوند.


نظرات:

شدیداُ وحدت می کنیم!


آره بابا زیادم مالی نبود. آقا بذار تاریخمون تحریف شه که دیگه هیچی نمونه الکی بهش افتخار کنیم، بلکم یه ذره سر عقل بیایم.



صفحه‌ی اول