- به خودت گره می‌خوری، پیچیده می‌شوی، مشکوک می‌زنی، کامنت می‌بندی، نمی‌نویسی، بر و بر نگاه می‌کنی، عطسه می‌کنی. بی‌خیال میرزا، صبح‌به‌خیر میرزا.
- خفه‌شو میم.


نظرات:

آميرزا. يه يك ماهي تفريح رو كردي و حالا اومدي بد عنق. آفرين كه كامنت رو باز كردي. گرفته نبينيمت پسر! شايد داروي دردت پيش ما مادر بزرگا گير بياد!


سلام. اتفاقا من مي خواستم براي اون مطلب ات كامنت بنويسم به در بسته خوردم
:(


ميرزا كامنت مي بندد، يعني كه حوصله شنيدن ندارد.
كاش وبلاگ جايي داشت كه ميم (يا هر كس كه ميرزا دلش هوايش را داشت) مي رفت كنارش مي نشست و مي شنيد. يا فقط نگاه مي كرد.
چه مي دانم.


رسيدن به خير!


ميرزا، به تو هم گفته اند آدم طبيعي، لب خند مي زند هميشه؟ دروغ گفته اند مثل ..


سلام ميرزا . خوبي ؟ سال نوت مبارك ، مي دونم كه سفر خوبي داشتي و بهت چسبيده ، نوشته هات رو خوندم . اميدوارم هميشه شاد و سلامت باشي .


من بهش ميگم دوره نقاهت!


بيچاره ميم . صبح به خير ميم .


دانش آموزان بهائى را با چشمان بسته مورد ضرب و شتم قرار می دهند


نا اميدي .


ادم نمیدونه واسه کسی که کامنت دونی اش رو می بنده کامنت بذاره یا نذاره !


سلام آميرزا
رسيدنت به خير. هميشه به گشت
آقا ،اين غارهايي كه بعضي وقتها توش قايم ميشي رو اجاره نميدي؟محتاجيم ، شديد!


می‌دانید، یعنی خب باید قاعدتن این‌ را برای پست قبلی‌تان می‌نوشتیم اما دیر شد و آپ‌دیت فرمودید که حالا مجبور شدیم، می‌فهمید؟! مجبور شدیم این‌جا بنویسیم که این حالت شگفت‌زده‌گی هنگام فرود را ما هم خیلی شدید دچارش هستیم. نه فقط شب با آن جادوها و پی‌رنگ خارق‌العاده‌ی جواهرنشان شهر تهران که روز با خطوط و سطوح و به زعم ما، نقاشی‌های آبستره‌ی معمارانه‌ی شهرها از ارتفاع چندین هزار پایی. آن همه که هربار بلند می‌شویم روی ملتِ بغل دستی تا از پنجره به‌تر ببینیم و ذوق کنیم و خانم مارانا اگر همراه‌مان باشند، با نیشگونی چیزی یادمان بیاورند که بزرگ شده‌ایم و آدم شده‌ایم و زشت است جلوی این همه آدم، بچه به بغل، این جور بچه‌گانه حیرت کنیم هربار. خوب شد برادران رایت این کار را کردند ها!


سلام
یک هفته ای میشه اینجارو پیدا کردم
تقریبا همه
پستاتونوخوندم
مجذوب در اصطلاح سفر نامه هاتون شدم
عالی بودن همشون
هوای ولایت امروز بارانی بود
اینجا آدمیزاد احساس متفاوتی دارد



صفحه‌ی اول