نوشتن جرأت می‌خواهد. جرأت نداشتم بنویسم امشب. می‌خواستم ننویسم. می‌ترسیدم از نوشتن. از اینکه هر چه بنویسم کسی را برنجاند، یا خودم را برنجاند، بعدها که برمی‌گردم و می‌خوانم. تصمیم گرفتم از ننوشتن بنویسم. می‌خواهم ننویسم، داروی نکنم، تحلیل نکنم. می‌خواهم تماشا کنم. راحت است نه؟ هیچ کنش و واکنشی نباشد انگار. یک گام جلوتر از تماشا گذاشتن جرأت می‌خواهد، هر از گاهی امید می‌خواهد. امید به اینکه این کار را بهتر خواهد کرد و نه بدتر. امید نباشد آن وقت جرأت هم نیست و آن وقت دوباره می‌شوی همان ناظر بی‌طرف و بی‌بو و بی‌خاصیت. عین مغازه‌دارهایی که نزدیک غروب صندلی‌شان را می‌گذارند بیرون و خیابان را تماشا می‌کنند و می‌شوند جزیی از دکور خیابان. زندگی حریف می‌طلبد ولی آخر این که نشد جناب حریف. گفتند آسان بگیری آسان می‌شود. ما آسان گرفتیم سخت شد، سخت گرفتیم آسان شد، گرفتیمش در رفت، ولش کردیم... ولش کردیم نیامد سراغ‌مان. حالا در نهایت این جا چه شد؟ ما هم نفهمیدیم.
و آن‌وقت چه برای چند لحظه هم که شده آرامت می‌کند، «بیگانه و خویشت منم».


نظرات:

حیف نیست ننویسی درویش؟!
اونوقت این حس متفکرانهء زیبا رو کی صبحها بهمون القا کنه؟:)


بنويس...دقيق...قضاوت را بگذار به عهده كساني كه مي خونن هر كدوم با ديدخودشون...ديدتو بالا ببر..ننوشتن راهش نيس


شاید یه جورایی راس بگین
آخه یه بزرگی میگه نوشتن برای فراموش کردن است نه برای به یاد آوردن


http://yadali.blogfa.com/
با لینک به این وبلاگ به آزادی یعقوب یادعلی کمک کنیم


شايد مسخره است اما من گاهي بدجوري هوس مي كنم جاي اون مغازه دار ها باشم . نوشتن هم گاهي فقط تماشا ست و هرچند خيلي ها دماغشون رو واسه نوشته اي كه فقط تماشا باشه بالا مي گيرند من ازش لذت مي برم . شايد حتي بتونم بگم يكي از بزرگترين لذت هاي زندگي من تماشا ست . بدور از داوري . بدور از تحليل .


به مردم چیزی مده بلکه اگر می توانی چیزی هم از آنها بستان. نیچه.


جمله اخرو هی دارم حلاجی میکنم! اسرارامیز شدی میرزا!


وقتي قرار است بنويسي به نوشتن فكر نكن ، به خودت فكر كن كه مي نويسي ، به اويي فكر كن كه مي خواند ، به پرواز فكر كن ...


يك مدت امتحان كردم. نشد. جناب حريف تا دمار از روزگارمون در نياره بي خيال ني ميشه. فقط مي توني يه حريف باشي كه هي ضربه مي خوره و صداش در نمياد. اما خب يك جورايي ياد نگرفيتم كه صدامون درنياد


مقالات شمس را خواندي؟



صفحه‌ی اول