ولی من لطفی در این بلاتکلیفی و در این بازی دم دریاب نمیبینم، دم نوعی فرار است، یا نوعی گوسفندی. غبطهبرانگیز است ولی واقعی نیست.
برای تویی که در خلاء قدم میزنی، از طرف منی که در مه میدوم.
اينجا در خلاء من ميبينم ، پرواز مي كنم ، سبك و بي خيال . ميبينمت ، دستم را به سويت دراز مي كنم . مي خواهم اينجا باشي ، اين بالا هواي خوبي دارد . افسوس كه در مه من را نميبيني ...
مي خواهي بازي ببيني اش ؟
گوسفند هم گوسفندهاي خوشحال!
لطف/تكليف، دم/فرار، گوسفند/روشنفكر واقعي/مجازي، خالي/پر، واژهها را خوب چيدي اما فاصله ها را نديدي مهم شكافها و درزهايي است كه ماست مالي مي شوند
-----------
میرزا: بحث بازی با واژهها نیست. خودت این دو قطبیها را نوشتی و محکومم میکنی به پرکردن شکافها. خودت میدانی خیلی وقت است باورم را به دو قطبیها از دست دادهام، بر خلاف تو.
گوسفندي باشد كه خوب است، كلي هم صفا مي كنيم.
میرزای عزیز، جسارته می بخشین. اون تلفظی که اون زیر (می دونم دارم جای عوضی می نویسم) نوشتین، ایتالیائیه و نه لاتین. لاتینش همون CIRCUS MAXIMUS می شه، درست همون طوری که نوشته می شه. البته این رمی های دم بریده همه جا بجای V ، U می نوشتن، ولی مهم نیست، همون کارو می کرد. یعنی در اصل می شد CIRCVS MAXIMVS. آخه حرف کوچیکم نداشتن، حیوونیا. بمیرم. این جسارت بنده رو لطفا منتشر نکن. AVE CAESAR
---------------
میرزا: جسارت کجا بود برادر. ممنون بابت راهنمایی. هرچند بالاخره گیر کردم چه شد. من آنجا تلفظ را به ایتالیلیی توشته بودم و منظورم این بود که معنای کلمه به لاتین می شود میدان بزرگ. خلاصه بابت توضیحات ممنون.
برای آنها که گیج شدند اینها یعنی چه عرض شود این کامنت برای آخرین عکس لنز است.
ميرزا براي ما كافه نشين ها دو روز بدون كافه خيلي سخت است دركت مي كنم!
ميرزا! تازگي ها نقل گوسفند و سيماي مباركش را در اين حوالي ها زياد مي شنويم و مي بينيم! جريان چيست قربان؟
---------------
میرزا: به این نتیجه رسیدم موجودات مهمی هستند، و قابل بررسی. مدلی هستند برای زندگی و صد البته روش زندگیشان بسیار وسوسهکننده است. در ضمن نمونههای قابل توجهای بین انسانها دارند. خلاصه این اواخر درگیر هستم بالاخره گوسفند باشم یا نباشم.